loading...
آخرین فرستاده
ف.ب بازدید : 158 جمعه 22 دی 1391 نظرات (0)

مترجم سایت(Translator)

لطفا زبان مورد نظر و قابل فهم خود را انتخاب نمائید.(فارسی)

Please select your preferred language and understandable.English

لطوفا الرجاء اختيار اللغة المفضلة لديك ومفهومة.عربي

선호하는 언어와 이해를 선택하십시오中文

Selecteer de gewenste taal en begrijpelijk..Deutsch

अपनी पसंद की भाषा और समझ में आता है का चयन करें.हिन्दी

Пожалуйста, выберите нужный язык и понятно.עברית

Si prega di selezionare la lingua preferita e comprensibile.Italiano

ご希望の言語で理解しやすいを選択してください。日本の

Por favor seleccione su idioma preferido y comprensible.Español

S'il vous plaît sélectionner votre langue préférée et compréhensible.Français
Sila pilih bahasa pilihan anda dan mudah difahami.Português
Vælg dit foretrukne sprog og forståeligeNederlands
براہ مہربانی آپ کی ترجیحی زبان اور فہم منتخب کریں.(اردو)

Indonesia
Русский
                                                                                              سایت بزودی به زبان های  دیگر ترجمه خواهد شد.          
 

ف.ب بازدید : 32 جمعه 22 دی 1391 نظرات (0)

رحلت پیامبر اکرم (ص) بر عموم دوستداران آن حضرت تسلیت باد

ف.ب بازدید : 27 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)

*به وبلاگ آخرین فرستاده(محمد رسول الله) خوش آمدید

امیدوارم از مطالب سایت نهایت استفاده را ببرید.

ف.ب

ف.ب بازدید : 30 جمعه 26 مهر 1392 نظرات (0)
در زبان عربی، به سرزمين‌هایی كه در مسير سيلاب قرار دارند و آب سيل‌ها با عبور از ميان آن‌ها به دريا می‌ريزد "وادی" گفته می‌شود. در اين مسيرها، آب‌گيرهایی طبيعی به وجود آمده كه پس از عبور سيل از آن‌ها، آب‌های باقی‌مانده در آن جمع می‌شوند. به چنين گودال‌ها و آب‌گيرهایی در عربی "غدير" می‌گويند. منطقه‌ی "غدير خم" نيز در مسير سيلاب‌هایی واقع شده است كه پس از عبور از غدير به "جُحْفه" می‌رسند و سپس تا دريای سرخ ادامه پيدا می‌كنند و آب سيل‌ها را به درياها می‌ريزد.
در مناطق مختلف عربستان، غديرهای زيادی در مسير سيل‌ها وجود دارد كه با نام‌گذاری از يكديگر شناخته می‌شوند. اين غدير هم برای شناخته شدن از غديرهای ديگر، به نام "خم" نامگذاری شده است.
غدیر در ۳ يا ۴ کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه (يكی از ميقات‌های 5 گانه) نيز در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شود. غدیر خم به علت وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود. اين سرزمين گرمایی طاقت فرسا و شدید دارد.
جبرئيل در اين محل بر پيامبر نازل شد و به حضرت محمد(ص) فرمود:

"ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرسانده‌ای"

در نقشه‌های زير، مسير حركت پيامبر(ص) و امام علی(ع) در حجة‌الوداع و موقعيت غدير خم و ... نمايش داده شده است.

 
 
ف.ب بازدید : 19 جمعه 26 مهر 1392 نظرات (0)
غدیر ای باده گردان ولایت
رسولان الهی مبتلایت
ندا آمد ز محراب  سماوات
به گوش گوشه گیران خرابات
رسولی کز غدیر خم  ننوشد
ردای  سبز  بعثت  را   نپوشد
تمام  انبیا    ساغر    گرفتند
شراب از ساقی  کوثر  گرفتن
علیٌ حُبهُ جنه
قسیم النّار و الجنّه
وصی المصطفی حقاً
امام الناس و الجنه
ما زین جهان از پی دیدار میرویم
از بهر دیدن حیدر کرار میرویم
درب بهشت گر نگشایند به روی ما
گوییم یا علی و ز دیوار میرویم
چون نامه اعمال مرا پيچيدند
بردند به ميزان عمل سنجيدند
بيش از همه كس گناه ما بود ولي
ما را به محبت علي بخشيدند
اوصاف علی به هر زبان باید گفت
این ذکر به پیدا و نهان باید گفت
در جشن ولی عهدی مسعود علی
تبریک به صاحب الزمان باید گفت
در فصل خطر امیر را گم نکنید
ان وسعت بی نظیر را گم نکنید
تنها ره جنت از علی میگذرد
ای همسفران غدیر را گم نکنید
اراج دل به تیغ دو ابروی دلبرست
بختش بلند هر که گرفتار حیدر است
دل را ز علی اگر بگیرم چه کنم
بی مهر علی اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان علی اگر نگیرم چه کنم
در خانه دل نوشته با خط جلی
کین خانه بنا شد به تولای علی
در داخل این خانه چو نیکو نگری
هم مهر محمد است و هم مهر علی
نه فقط بنده به ذات ازلی می نازد
ناشر حکم ولایت به ولی می نازد
گر بنازد به علی، شیعه ندارد عجبی
عجب اینجاست خدا هم به علی می نازد
تعریف علی به گفت و کو ممکن نیست
گنجایش بحر در سبو ممکن نیست
عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است...
یعنی اینکه باطن قبله را در امام پیدا کن! (شهید آوینی)
خورشيد چراغکي ز رخسار عليست
مه نقطه کوچکي ز پرگار عليست
هرکس که فرستد به محمد صلوات
همسايه ديوار به ديوار عليست
عيد غدير مبارک
نازد به خودش خدا که حيدر دارد
درياي فضائلي مطهر دارد
همتاي علي نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد
عيد غدير خم  مبارک باد.
دلا امشب به مي بايد وضو کرد
و هر ناممکني را آرزو کرد
عيد بر شما مبارک
علي در عرش بالا بي نظير است
علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم
چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
تمام لذت عمرم در اين است
که مولايم اميرالمومنين است
عيد شما مبارك
منبع: سایت رشد
ف.ب بازدید : 19 جمعه 22 دی 1391 نظرات (0)

رنج‏ هاى پيامبر (ص) در مسير تبليغ

اشاره:
شيوه‌ ی تبليغ و دعوت پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله در مدت 23 سال يكی از عوامل اصلی در موفقيت مكتب اسلام در برابر شرك جاهلی (با تمام امكانات و استعدادهايش) شد. اين دعوت البته در ارتباط مستقيم با شخصيت كمال يافته‌ی او بود. شخصيتی كه استقامت، صبر و بردباری از ويژگی‌های بارز اوست.

آنچه در اين مقاله می‌خوانيم (به مناسبت 28 صفر رحلت رسول اكرم صلی الله عليه و آله) بازخوانی شفابخش اندكی از انبوه سختی‌ها و دشواری هايی است كه پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله در طول دوران نبوت متحمل شد تا بدانيم رسول اكرم صلی الله عليه و آله در چه محيطی و با وجود چه انسان‌ها و تحمل چه مشكلاتی توانست «تبليغ دين‌» را به انجام رساند. اين دشواری‌ها را می‌توان به دو شيوه‌ ی موضوعی يا تاريخی بازگو كرد ما ضمن رعايت موقعيت تاريخی مطالب خود را به صورت موضوعی ارائه خواهيم كرد.

                                                                                   ادامه متن در ادامه مطلب

ف.ب بازدید : 27 جمعه 22 دی 1391 نظرات (0)

آداب معاشرت پیامبر گرامی اسلام‌ (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله)

مقدمه
قرآن در باره رسول اکرم‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله فرموده است: «لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة»؛ (1) «برای شما در رسول خدا سرمشقی نیکوست.» بدیهی است معنی الگوگیری، پیروی در تمامی مراحل زندگی می‌باشد.
این مقاله می‌کوشد قطره‏ای از دریای آداب معاشرت آن جناب را به عنوان الگویی کامل فرا روی خوانندگان محترم قرار دهد.

                                                                                     ادامه متن در ادامه مطلب

ف.ب بازدید : 23 جمعه 22 دی 1391 نظرات (0)

آموزه‏ هايى از واپسين روزهاى حيات پيامبر (ص)

مدتی بودی جليس خاكيان                           اينك آمد نوبت افلاكيان
مسكنت گر چند روزی بود فرش                     اين زمان بايد كنی ماوی به عرش
لايق بزم تو نبود اين مقام                            حاليا زين خاكدان بيرون خرام

حضرت محمد بن عبد الله صلی الله عليه و آله، آخرين سفير الهی و بزرگ رهبر جهان اسلام، در سحرگاه روز جمعه 17 ربيع الاول سال 571 ميلادی در مكه مكرمه و در دامن پاك حضرت آمنه، ديده به جهان گشود. آن حضرت كه قبل از تولد، پدر گراميش را از دست داده بود، در شش سالگی شاهد درگذشت مادرش گرديد.

حضرت محمدصلی الله عليه وآله در 8 سالگی از وجود بزرگ حامی خود، حضرت عبدالمطلب محروم شد و به همراه تنها سرپرست خويش ابوطالب، دوران نوجوانی خود را سپری كرد. پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله در 25 سالگی در حالی كه به خردمندي، پاكدامني، امانت و دانايی در ميان مردم شهرت داشت با حضرت خديجه ازدواج نمود، و در 40 سالگی با نزول آياتی در غار حراء به رسالت الهی مبعوث گرديد.

13 سال بعد از بعثت، در حالی كه منزل آن حضرت با تدبير سران لجوج 0و كوته انديش قريش به محاصره در آمده بود، با هجرت به يثرب زندگی نوينی را آغاز كرد. بعد از اينكه رسول اكرم صلی الله عليه وآله به ياری خداوند متعال توطئه‌ها و نقشه‌های كافران را يكی پس از ديگری خنثی كرده و موانع را از سر راه برداشت و مكتب حياتبخش خود را در اقصی نقاط جهان گسترش داد، در سال دهم هجرت با انجام مباهله و حجة الوداع موقعيت خود را تثبيت نموده و در غدير خم از طرف پروردگار متعال، امير مؤمنان علی عليه السلام را به جانشينی خويش برگزيد. و سرانجام در 63 سالگی و در هنگام ظهر روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری قمري، مطابق سال 633 ميلادي، در منزل خود در مدينه به ملاقات معبود شتافت. حضرت علی عليه السلام پيامبر را غسل داد و كفن نمود و به همراه ساير مسلمانان بر آن گرامی نماز گزارده و پيكر مقدس حضرت خاتم الانبياء صلی الله عليه وآله را در منزل مسكونی اش به خاك سپرد. با رحلت پيامبر خاتم صلی الله عليه وآله، مصيبت بزرگی در اسلام و انحراف عميقی در ميان مسلمانان پديد آمد، كه تا امروز اثر آن ضربه سهمگين پيكر اسلام و مسلمانان را می‌آزارد.

در اين فرصت با نقل فرازهايی حساس، از واپسين روزهای حيات آن بزرگوار به برخی از حوادث آموزنده آخرين لحظات حيات پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله اشاره خواهيم كرد، به اميد اينكه بتوانيم، با بكارگيری رهنمودهای راهگشای آن بزرگوار در رديف پيروان واقعی اش قرار گرفته و با عبرت اندوزی از حوادث آن دوران، در اعتلای آيين نجاتبخش اسلام سهيم باشيم.

                                                                                              ادامه متن در ادامه مطلب

ف.ب بازدید : 25 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)
سخنان پیامبر خاتم (ص)

هیچ تهیدستی  دشوارتر از نادانی نیست.

هیچ ثروتی سودمند تر از دانایی نیست.

هیچ تنهایی ، ترسناک تر از خودبینی نیست.

هیچ پشتیبانی نیکوتر از مشورت نیست.

هیچ دانایی همچون چاره اندیشی نیست.

هیچ شرف(اصل و تبار) همانند خوشرفتاری نیست.

هیچ پرستشی همانند اندیشیدن نیست.

هیچ پاکدامنی همانند خودداری(از گناه) نیست.

 

ف.ب بازدید : 31 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)
آفت ها از دیدگاه رسول اکرم(ص)

 

آفت دانش ، فراموشی است.

آفت سخن گفتن ،دروغ است.

آفت عبادت ،سستی است.

آفت بخشش، منت است.

آفت دلیری ،ستم نمودن است.

آفت زیبائی ، خودپسندی و به خود نازیدن است.

آفت شرف و نژاد ، افتخار نمودن است.

ف.ب بازدید : 25 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)
سخنان گهر بار از رسول اکرم (ص)

دو صفت است که هیچ کار نیکی از آندو بالاتر نمی باشد:ایمان به خدا و سود رساندن به بندگان او.

و برای سرگرمی (سالم) عبادت بس است.

برای اندرز دادن ، مرگ بس است.

دو صفت است که هیچ کاربدی، بدتر از آندو نمی باشد: برای خدایتعالی شریک قرار دادن، و زیان رساندن به بندگان او.

بسیار ی از مردم در دو صفت فریفته و گمراه گشته اند:تندرستی و بی کاری.

دو صدا را خدایتعالی دشمن دارد:شیون نمودن در هنگام گرفتاری ، و نی زدن به هنگام بهره و خوشی.

آدمیزاده پیر می شود در حالیکه دو خوی او جوان می گردد:حرص و آرزو.

و بر تو باد به سپاسگذاری ، پس همانا آن نعمت فراوان است.

تند راه رفتن، ارزش و درخشش مومن را می برد.

گفته شد:بدترین مردم کیستند؟ فرمود:دانشمندان هرگاه که فاسد شوند.

به گرانمایه ای که خوار شده ، و ثروتمندی که نیازمند گردیده ، و دانشمندی که گرفتار نادانان شده است، مهربانی نماید.

زیبایی در زبان می باشد.(سخن نیک مایه آراستگی و مجبوبیت است.)

دانش را با نوشته، در بند آورید.

دانش گنجینه هائی است که کلیدهای او پرستش می باشد.

در نزد من، برتری دانش از مزیت و برتری عبادت محبوبتر است.

مردم را دوست بدار، تا ترا دوست داشته باشند.

به مردم دشنام مده، پس دشمنت می شوند.

وقار و آرامش از خداست، شتابزدگی از شیطان است.

نرمش با مردم نیمی از ایمان است و سازش و نرم خوئی با آنان نیمی از زندگی و خوشی می باشد.

خوشخوئی صاحبش را به رتبه و مقام روزه دار شب زنده دار می رساند.

راستی روزی را فراهم می آورد، و خیانت تهیدستی را.

نگاه محبت آمیز فرزند به (چهره)پدر و مادرش ، عبادت است.

دانش یار صمیمی مومن ، و بردباری وزیر اوست، و خرد راهنمای او.

جوانمردی نیکو نمودن ثروت است.

روزه دار تا زمانی که از مسلمانی غیبت ننماید، در عبادت بسر می برد، اگر چه در بسترش خوابیده باشد.

جامه و پوشاک، توانگری را آشکار می کند.

ایمان دو نیم است، نیمی در شکیبایی و نیمی در سپاسگذاری.

خوش پیمانی از ایمان است.

خوردن در بازار ،پستی و سبکی است.

مومن خوش طبع و خنده رو است.

منافق بدخو و خشمناک است.

توانگری چه یاور خوبی برای پرهیزکاران است.

هر چیز بنیانی دارد، و بنیان اسلام دوستی ما خاندان پیامبر (ص) است.

خدایتعالی صفت های بزرگواری و کرامت نفس را دوست دارد.

دنیا زندان مومن و بهشت کافر است.

در هنگام دیدار، به یکدیگر دست بدهید(مصاحفه کنید)، زیرا مصاحفه کینه و بدبینی را از دلها می برد.

مومن بر هر صفتی خو میگیرد ، ولی بر دروغ و خیانت خو نمی گیرد.

 

از نیک بختی انسان ، خیر خواستن از خدایتعالی و خوشنود بودن به فرمان اوست.

انجام کارهای نیک از زمین خوردن های بد(پرتگاه ها و خطرات) جلوگیری می نماید.

صدقه پنهانی خشم خدا را فرو می نشاند.

و هر کار خوبی صدقه است.

پرسش نیکو، نیمی از دانش است.

شرم از ایمانست.

مومن همه چیزش محترم است:آبرو و ثروت و خون او.

ایمان عقیده قلبی و گفتار به زبان ، و عمل با اندامست.

توانگری به داشتن کالای زیاد نیست، بلکه توانگری همان بی نیازی نفس است.

حج، جهاد ناتوان است.

جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.

شخصی که در زندگی معتدل و میانه رو باشد، هرگز تهیدست نمی شود.

ف.ب بازدید : 48 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)
15حد یث شنیدنی از آخرین پیامبر خدا

کسی که به روزی خدا داده قانع باشد ، پس او از بی نیاز ترین افراد است.

کسی که به قدرت رسید خود رای می شود.

کسیکه مشورت نکند پشیمان می شود.

هر که از کسب حلال شرم ننماید به خودش سود می رساند ، و هزینه اش سبک می شود و خودپسندی از او دور می شود.

کسیکه دانسته سخن دروغی را به من نسبت می دهد، نشیمنگاهش در آتش دوزخ می باشد.

کسیکه دوست دارد عزیز ترین افراد باشد پس باید پرهیزکار باشد.

کسیکه دوست دارد نیرومند ترین افراد باشد ،پس باید به خدای تعالی توکل نماید.

کسیکه به عطای الهی خوشنود باشد، چشمش روشن می شود.

کسیکه ایمانش درست و کارش نیکو باشد،بلایش سخت تر است.

به هر که آمرزش خواهی داده شده است، از آمرزش محروم نمی شود.

به هر که توفیق دعا داده شده است، از برآورده شدن خواسته اش محروم نمی شود.

به هرکه سپاسگذاری داده شده ، از فزونی نعمت محروم نمی شود.

کسیکه تظاهر به تهیدستی نماید، نیازمند می شود.

هر که را فایده برسانی او نیز تو را فایده می رساند.

کسیکه برای سختیها روزکار شکیبایی آماده ننماید، درمانده می شود

ف.ب بازدید : 18 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)
مردم در آخرالزمان از زبان حضرت محمد(ص)

نظیر روایتى كه قمى آن را در تفسیر خود از پدرش از سلیمان بن مسلمخشاب از عبد الله بن جریح مكى از عطاء بن ابى ریاح از عبد الله بن عباس نقل كرده كهگفت : با رسول خدا به زیارت حج رفتیم ، همان حجى كه بعد از آن رسول خدا (صلى اللهعلیه و آله و صلم ) از دنیا رفت ، و یا به عبارت دیگر حجة الوداع - رسول خدا (صلىالله علیه و آله و صلم ) در كعبه را گرفت و سپس روى نازنین خود را به طرف ما كرد وفرمود: مى خواهید شما را خبر دهم از علامات قیامت ؟ و در آن روز سلمان رضى الله عنهاز هر كس دیگر به آن جناب نزدیك تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا (صلى الله علیه وآله و صلم ) عرضه داشت : بله یا رسول الله ، حضرت فرمود: یكى از
علامتهاى قیامتاین است كه نماز ضایع میشود - یعنى از میان مسلمین مى رود و از شهوات پیروى میشود ومردم به سوى هواها میل مى كنند، مال مقامى عظیم پیدا مى كند و مردم آن را تعظیم مىكنند، دین به دنیا فروخته مى شود، در آن زمان است كه دل افراد با ایمان در جوفشان ،براى منكرات بسیارى كه مى بینند و نمى توانند آن را تغییر دهند آب مى شود آن چنانكهنمك در آب حل میگردد.
سلمان با تعجب عرضه داشت : یا رسول الله : به راستى چنینروزى خواهد رسید؟ فرمود: آرى ، به آن خدائى كه جانم به دست او است ، اى سلمان در آنهنگام سرپرستى و ولایت مسلمانان را امراى جور به دست مى گیرند امرائى كه وزرائىفاسق و سرشناسانى ستمگر و امنائى خائن دارند.
سلمان پرسید: براستى چنین وضعى پیشخواهد آمد یا رسول الله ؟ فرمود: آرى به آن خدائى كه جانم به دست او است اى سلماندر این موقع منكر، معروف ، و معروف ، منكر میشود، خائن امین قلمداد میگردد و امینخیانت میكند، دروغگو تصدیق میشود و راستگو تكذیب میگردد.
سلمان با حالت تعجبپرسید: یا رسول الله به راستى چنین چیزى خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدائى كه جانمبه دست او است اى سلمان در آن روزگار زنان به امارت میرسند و كنیزان طرف مشورت قرارمیگیرند و كودكان بر فراز منبر میروند و دروغ نوعى زرنگى و زكات خسارت ، و خوردنبیت المال نوعى غنیمت شمرده شود، مرد به پدر و مادرش جفا ولى به دوستش نیكى مىنماید و ستاره دنباله دار طلوع میكند.
سلمان باز پرسید: یا رسول الله آیا چنینچیزى خواهد شد؟ فرمود: آرى به آن خدائى كه جانم به دست او است اى سلمان ! در اینموقع زن با شوهرش در تجارت شركت كند و باران در فصلش نیامده بلكه در گرماى تابستانمى بارد و افراد كریم سخت خشمگین مى گردند، مرد فقیر تحقیر میشود، در این هنگامبازارها به هم نزدیك میشوند وقتى یكى میگوید: (من چیزى نفروختم)وآن دیگرى میگوید: (من سودى نبرده ام)طورى مى گویند كه هر شنونده مى فهمد دارد به خدابد و بیراه میگوید.
سلمان پرسید: آیا حتما چنین وضعى خواهد شد یا رسول الله ؟فرمود: آرى به آن خدائى كه جانم به دست او است ، اى سلمان در این هنگام اقوامى برآنان مسلط مى شوند كه اگر لب بجنبانند كشته مى شوند و اگر چیزى نگویند دشمنان همهچیزشان را مباح و براى خود حلال مى كنند تا با بیت المالشان كیسه هاى خود را پركنند و به ناموسشان تجاوز نموده ، خونشان را
بریزند و دلهاشان را پر از وحشت ورعب كنند و در آن روز مؤ منین را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمیبینى
.

                            ادامه مطلب را بخوانید                              




ف.ب بازدید : 23 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)
30حد یث زیبا از حضرت محمد (ص)

کسیسکه به مردم وام بدهد ، مردم نیز به او وام می دهند.

کسیکه پوشش شرم را از خود دور نماید ، غیبت ندارد(غیبتش حرام نیست)

کسیکه به خدا و روز قیامت ایمان دارد، پس باید به پیمانش وفا نماید.

کسیکه برای خدا فروتنی نماید ، خدایتعالی رتبه و مقامش را بالا می برد.

کسیکه خودپسندی نماید ، خدایتعالی اورا پست می گرداند.

کسیکه در زندگیش میانه روی نماید ، خدا به او روزی می دهد.

کسیکه زیاده روی و ولخرجی نماید خدای تعالی او را محروم نماید.

کسیکه خدا را بسیار یاد کند ، خدای تعالی به او پاداش می دهد.

کسیکه کار زشتی را فاش نماید ، همانند انجام دهنده آن است.

کسیکه مومنی را به کاری سرزنش نماید،نمی میرد تا همان کار را انجام دهد.

کسیکه به شما نیکی نمود، نیکیش را جبران نمائید.

کسیکه از نرمش با مردم محروم گردید،از تمام خوبیها محروم شده است.

کسیکه با خشمگین نمودن آفریدگار بنده ای را خشنود سازد، خدایتعالی همان بنده را بر او مسلط می گرداند.

ایمان به قرآن نیاورد کسی که حرام آنرا حلال بشمارد.

کسیکه پادشاهی را به آنچه موجب خشم خداست خشنود سازد، از آئین الهی بیرون می رود.

کسیکه از خدای تعالی از روزی اندک خوشنود شود، خدایتعالی نیز از او به کار اندک خوشنود می شود.

کسیکه بد اخلاق باشد، خودش را آزرده می سازد.

کسیکه اندوهش زیاد شود ، تنش بیمار می شود.

هشیار باشید! کسیکه مردم از ترس بدیش او را گرامی بدارند، از (پیروان) من نیست.

هر که با مردم بستیزد، جوانمردی و بزرگی او تباه می شود.

هر که سربار مردم شود ملعونست.

کسیکه در رسیدگی به کارهای مومنان تلاش ننماید ، مومن نیست.

کسیکه با میل و رقبت تن به خواری و ذلت بدهد، از ما خاندان پیامبر نمی باشد.

کسیکه به مسلمانی خیانت کند، یا به او زیانی برساند یا فریبش بدهد، از(پیروان)ما نیست.

کسیکه نیکی هایش او را شادمان و بدیهایش او را غمگین نمائید، پس او مومن راستین می باشد.

سخن چینی سبب شکنجه در گور است.

کسیکه ندانسته برای مردم فتوایی بدهد، فرشتگان آسمان و زمین او را لعنت می کنند.

حج،تهیدستی را زائل می نماید.

صدقه بلا را دور می گرداند.

پیوند با خویساوندان ، عمر را زیاد می نماید.

ف.ب بازدید : 34 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)
20 حدیث قدسی از پاک ترین فرستاده خداوند حضرت محمد(ص)

با خویشان خود پیوند نمائید، گرچه به سلام کردن باشد.

لغزشهای گرفتاران را عفو نمائید.

با صدقه روزی را فرود آورید.

پس خوشا انسان باوقاری که سبکسری و نادانی در او نباشد، و گذشت نماید و ببخشد.

پس خوشا کسیکه از پا درافتادن ها و زمین خوردن های تمایلات نفسانی سالم بماند.

پس خوشا کسیکه بفهمد و بداند.

خوشا کسیکه ترس از خدا او را از ترس مردم باز دارد.

خوشا کسیکه درآمدش پاک ، ونهاد و باطنش شایسته ، و آشکارش نیکو ، و خوی و سرشتش درست باشد.

خوشا کسیکه زیاد بر نیازش را ببخشش نماید ، و از پر گوئی خودداری نماید.

خوشا مومنی که از راه حلال ثروتی به دست آورده ، و آنرا در راه حلال مصرف نماید.

خوشا کسیکه برای خدا بلند مرتبه فروتنی نماید.

خوشا کسیکه با مردم خوشرفتاری نماید، و مددکار آنها باشد ، و بدیش را از آنان باز دارد.

خوشا کسیکه خواهشهای نفسانی نقد و آماده را بخاطر بهشتی که ندیده است رها سازد.

بردباری بر خشم چیره می شود.

و تو را به پرهیزکاری و راستگویی و بجا آوردن عهد و پیمان سفارش می کنم.

امتی که در میانشان حق ناتوانی بی لکنت و نگرانی ستانده نشود،هرگز پاک وآراسته نخواهد شد.

و با دانش خایتعالی شناخته می شود و به یگانگی یاد میگردد.

به سبب دانش بندگان از خدایتعالی اطاعت نموده، و او را پرستش می نمایند.

و دانش پیشوای خرد است.

برای مومن روا نیست که جز با رضایت قلبی برادرش، در ثروت او تصرف نماید.

هیچ یک از افراد عرب، بر غیر عرب برتری ندارند مگر به پرهیزکاری.

ف.ب بازدید : 20 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)
احادیثی از حضرت محمد (ص) در باره خوش اخلاقی

بدخلقی و بد رفتاری ، نامبارک است.

خوشخوئی ، دوستی را پایدار می شازد.

خوشروئی، کینه و خشم را می برد.

برترین شما در ایمان ، خوش اخلاق ترین شماست.

بیگانه ترین شما به من از نظر شباهت اخلاقی ، بخیل و بدزبانی است که از گفتن هر سخن ناروا باک ندارد.

ف.ب بازدید : 20 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)
40 حدیث از حضرت محمد صلی الله علیه وآله و صلم

برترین جهاد امت من، انتظار فرج است.

خردمند ترین افراد کسی است که خدا ترس تر از دیگران باشد ، و فرمان او را بیشتر اطاعت نماید.

 کم خردترین افراد کسی است که از شاه بیشتر بترسد ، و فرمانش را زیادتر از دیگران اطاعت نماید.

کمترین چیز در آخر الزمان ، برادر مطمئن و درهمی از حلال است.

محبوبترین افراد در نزد خدا کسی است که برای بندگانش سودمند تر باشد.

کم درخواست نمودن از مردم ، همان بی نیازی نقد و موجود می باشد.

تهیدستی مرگ بزرگتر است، عرض کردند تهیدستی از درهم و دینار؟ فرمودند:تهیدستی از دین.

زیاد درخواست نمودن از مردم، مایه ذلت است و همان نیازمندی نقد و موجود می باشد.

همانا راستی فرخنده و بابرکت است ، و دروغ شوم و نامبارک است .

همانا خدایتعالی کسی که در پرداخت حق او بخشنده باشد را دوست می دارد.

خدایتعالی بندگانی دارد که مردم در نیازهایشان به آنها پناهنده می شوند.

همانا خرمند کسی است که به یگانگی خدایتعالی معتقد باشد و فرمانش را اطاعت نماید.

همانا تمام خوبی ها با عقل به دست می آید.

همانا به دیندار و یا به شریف و نجیب احساس نمودن شایسته است.

در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نترس.

به خدایتعالی سوگند دروغ یاد مکن، وتا ناچار نشدی سوگند راست نیز یاد مکن.

در انجام هیچ کار خوبی خود نمایی مکن ، و آنرا به بهانه شرم رها نکن.

بی تابی مکن که تورا از(رسیدن به خیر) به دنیا و آخرت باز می دارد.

برای روزی فردا اندوهگین مباش، پس همانا هر فردائی روزیش می رسد.

بپرهیز از اینکه مسلمانی را دشنام دهی، ویا از گنهکاری پیروی نمایی.

از ستیزه جوئی بپرهیز ، زیرا همانا اولش نادانی و آخرش پشیمانی می باشد.

بپرهیز از اینکه بی لنگ وارد حمام شوی.

از دروغ بپرهیز ،همانا دروغ رو سیاهی به بار می آورد.

از نوشیدن شراب و هر مست کننده ای بپرهیز، پس همانا آن دو کلید هر بدی هستند.

هر گاه کاری ترا هراسان نمود ، پس بگو :خدایا به حق محمد (ص) و خاندان او، در کارم  گشایش ده.

هرگاه تبهکار ستوده شود، عرش می لرزد و پروردگار خشمگین می شود.

هرگاه فال بدزدی ،پیش برو(به فال بد اعتنا مکن).

هر گاه گمان بردی ، پس (بر اساس گمانت) داوری مکن.

و هرگاه به کسی حسد ورزیدی ،(به او) ستم مکن.

هرگاه پس از من زنا فراوان شد، مرگ ناگهانی زیاد می شود.

هر گاه کم فروشی شود ، خدایتعالی آنان را به خشکسالی و کمبود گرفتار می سازد.

هر گاه زکات ندهند، زمین نیز برکاتش را همانند زراعت میوه ها و معادن را از ایشان باز می دارد.

هرگاه پیمان شکنی نمایند، خدایتعالی دشمنانشان را بر آنها مسلط می گرداند.

آنچه را برای خود نمی پسندی ، برای دیگران نیز مپسند.

آنچه را برای خود دوست داری ،پس همانرا برای برادرانت نیز دوست بدار.

عبادت کن خدایی را که به سویش بازگشت می نمائی.

بیشترین همتت را برای نماز قرار بده، پس همانا نماز بعد از اعتراف بدین ،مهمتر و سرور اسلام می باشد.

زیاد به یاد مرگ باش، تا ترا از دنیا جدا کند.

دانش بیاموزید، پس همانا آموختن دانش نیکی و درس دادن و مذاکره آن ، خدا را به پاکی یاد نمودنست.

از دانشمندان پرسش نمائید، و با فرزانگان گفتگو نماید، و با نیازمندان همنشینی کنید.

ف.ب بازدید : 38 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)

«سخنان قصار خاتم النبیین حضرت محمد مصطفی (ص)»

*خداوند دین خود را بدست کافران اشاعه می دهد . * بر حذر باشید از اینکه نان قرآن بخورید . * تقیّه دین من است و هر که از آن خارج شود از من خارج است . * وای بر زنان از طلا و لباسهای زیبا  .  * زنان با اشتغال در خانه ثواب مجاهدان فی سبیل الله را می برند . * دشمنی خطرناکتر از کسی نیست که با او همخوابه می شوی . * آرایش زن در خانه عبادت اوست و در کوچه زنای اوست . * خداوند عذاب امّت مرا در دنیا نهاده است . * اکثر اهل دوزخ زنانند و کمترین ساکنان بهشت نیز زنانند . * زنا در جامعه باعث زلزله و ظلم حکومت باعث قحطی می شود . * گرانی نشانه غضب الهی است . * تب پاک کننده گناه مؤمنان است و سهمشان از دوزخ . * هر که از اعمال نیکش خوشحال و از اعمال بد خود ناراحت شود مؤمن است . * زن مردوار هرگز بر بهشت وارد نشود . * اعمال بد در همین دنیا مجازات می شود . * هر که علمی را پنهان دارد در قیامت در آتش است . * خداوند هر که را عاشق باشد مال و فرزندان از او بستاند . * هر که علمی را بیاموزاند پاداش عمل کننده به آن علم نیز به او هم برسد . * طالب علم هر گاه که بمیرد شهید است . * هر که غریب بمیرد شهید است . * هر که بواسطه علم فروشی نان خورد خداوند او را در همین دنیا سرنگون ساخته و دوزخ بر او واجب می آید . * هر که نزد غیبگو و فالگیر برود کافر است . * با هجرت همه گناهان گذشته پاک می شود . * خداوند مؤمنانش را با بیماریها پاک می کند . * شیطان بصورت زن می آید و بصورت زن می رود . * روزگاری بر مردم می رسد که هر که بخواهد دین خود نگه دارد گوئی که آتشی را در دستان خود حمل می کند . * مؤمن هر خصلتی می تواند داشته باشد الا دروغگوئی . * مرکب قلم علمای دین من از خون شهدا برتر است . * چون خدا بر قومی غضب کند قحطی و گرانی پدید می آورد و اشرارشان را به حکومت می گمارد . * چون خداوند بخواهد کسی را هلاک کند حیا را از او می گیرد . * راست بگوئید حتی اگر جانتان در خطر باشد . * شیطان همچون خون در بدن آدمی جاری است . * زین پس فقط رهروان معرفت نفس (عارفان) به حقایق دین من نائل می آیند و رستگار می شوند .

 

ف.ب بازدید : 57 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)

زیارت حضرت رسول (ص) در روز شنبه

 

أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ وَ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلالِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلائِكَتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ
شهادت مى‏دهم كه معبودى جز خدا نيست،يكتاسب و شريكى ندارد،و گواهى مى‏دهم كه تو فرستاده اويى،و تويى محمّد فرزند عبد اللّه،و شهادت مى‏دهم كه تو پيامهاى پروردگارت را به مردم رساندى و براى امّتت خيرخواهى نمودى و در راه خدا با حكمت و اندرز پسنديده كوشيدى،و آنچه را از حق بر عهده تو بد ادا كردى،و همانا تو به مردمان مؤمن مهربانى نمودى،و بر كافران سخت گرفتى،و خدا را با خلوص كامل‏ تا رسيدن مرگ بندگى كردى،پس خداوند تو را به شريف‏ترين مقام اهل كرامت نايل گرداند.سپاس خداى را كه ما را به‏ وسيله تو از شرك و گمراهى رهانيد.خدايا!بر محمّد و خاندانش درود فرست و درود خود و فرشتگان‏ و پيامبران و فرستادگان و بندگان شايسته‏ات و همه اهل آسمانها و زمينها
وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ نَجِيبِكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ صِفْوَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ خَالِصَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَ ابْعَثْهُ مَقَاما مَحْمُودا يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابا رَحِيما إِلَهِي فَقَدْ أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِرا تَائِبا مِنْ ذُنُوبِي، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهَا لِي يَا سَيِّدَنَا أَتَوَجَّهُ بِكَ وَ بِأَهْلِ بَيْتِكَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى رَبِّكَ وَ رَبِّي لِيَغْفِرَ لِي،
و هر آنكه از پيشينيان و آيندگان تسبيح تو گويد را اى پروردگار جهانيان،بر محمّد بنده شايسته و پيامبر و فرستاده‏ات و امين و برگزيده و محبوب و پاك و بنده و خاص و خالصت و اختيار شده از ميان بندگانت،قرار ده.خدايا!به او فضل و برترى و مرتبه شفاعت و درجه بلند عطا كن و او را به مقام ستوده‏اى كه پيشينيان و آيندگان بر ان رشك برند برانگيز.خديا! تو فرموده‏اى:«اگر ايشان آنگاه كه برخود ستم كردند نزد تو مى‏آمدند پس از خدا طلب آمرزش مى‏كردند و پيامبر نيز براى ايشان درخواست آمرزش مى‏نمود،به يقين خدا را توبه‏پذير و مهربان مى‏يافتند»خدايا!من استغفاركنان و پشيمان از گناهانم نزد پيامبرت آمدم،پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و گناهانم را بيامرز.اى سرور ما،دست به دامن تو و خاندانت،به جانب‏ خداى متعال كه پروردگار من و توست روى مى‏آورم تا مرا بيامرزد.
آنگاه سه بار بگو
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
همه از خداييم و به سوى او باز مى‏گرديم
سپس بگو:
أُصِبْنَا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنَا فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْيُ وَ حَيْثُ فَقَدْنَاكَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ يَا سَيِّدَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ [الطَّيِّبِينَ‏] الطَّاهِرِينَ هَذَا يَوْمُ السَّبْتِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ أَنَا فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ أَجِرْنَا وَ أَحْسِنْ إِجَارَتَنَا بِمَنْزِلَةِ اللَّهِ عِنْدَكَ وَ عِنْدَ آلِ بَيْتِكَ وَ بِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ وَ بِمَا اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ عِلْمِهِ فَإِنَّهُ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ
اى محبوب دلهاى ما،ما به خاطر تو سوگواريم،و چه بزرگ است سوگوارى بر تو ازآن‏رو كه وحى از ما بريده و هم ازآن‏رو كه به‏ فقدان تو دچار آمده‏ايم چه ما از خداييم و به سوى او باز مى‏گرديم،اى سرور ما،اى فرستاده خدا،درود خدا بر تو و بر خاندان پاك پاكيزه‏ات باد.امروز روز شنبه است و آن روز توست،و من در اين روز مهمان تو و پناهنده به درگاه توام،پس از من پذيرايى كن و به من پناه ده،زيرا تو بزرگوار و مهمان‏نوازى،و از سوى حق تعالى مأور به پناه‏ دادنى،پس از من پذيرايى كن و نيكو پذيرايى فرما و ما را پناه ده،و نيكو پناهمان ده،به بركت جايگاهى كه خدا نزد تو و نزد خاندانت دارد،و بحق منزلى كه آنان نزد خداوند دارند و بحق آنچه از دانشش نزد شما سپرده كه همانا او گرامى‏ترين گراميان است.
گردآوردنده اين كتاب عباس قمى خدايش ببخشايد گويد:من هرگاه خواستم رسول خدا را به اين زيارت،زيارت نمايم‏ نخسن آن حضرت را به صورتى كه امام هشتم تعليم بزنطى فرموده زيارت مى‏كنم،پس از آن اين زيارت را مى‏خوانم.و آن زيارت[زيارت تعليم داده شده به بزنطى]به گونه‏اى كه با سند صحيح روايت شده چنين است:ابن ابى نصر خدمت- حضرت رضا عليه السّلام عرض كرد:پس از نماز چگونه بر حضرت پيامبر صلى اللّه عليه و آله صلوات و سلام فرستاد؟فرمود ميگويى:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِفْوَةَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ رَبِّكَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَجَزَاكَ اللَّهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَفْضَلَ مَا جَزَى نَبِيّا عَنْ أُمَّتِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.
سلام و رحمت خدا و بركاتش بر تو اى رسول خدا،سلام بر تو اى محمّد بن عبد اللّه،سلام بر توى اى اختيارشده خدا،سلام بر تو اى محبوب خدا،سلام بر تو اى‏ برگزيده خدا،سلام بر تو اى امين وحى خدا،شهادت مى‏دهم كه تو فرستاده خدايى و گواهى مى‏دهم كه تو محمّد بن عبد اللّه هستى و گواهى مى‏دهم كه تو امّت خويش را خيرخواهانه پند گفتى،و در راه پرودگارت جهاد كردى،و او را تا زمان مرگ پرستيدى،پس خدا پاداشت دهد اى فرستاده خدا،بهترين پاداشى كه به پيامبرى از سوى امّتش مى‏دهد.خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست.برترين درودى كه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم فرستادى، همانا تو ستوده و بزرگوارى‏.

ف.ب بازدید : 22 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)

زندگينامه پيامبر (ص)

1. تولد و کودکي
2.نوجواني و جواني 
3.يادي از پيمان جوانمردان يا ( حلف الفضول )
4.ازدواج محمد ( ص )
5.آغاز بعثت
6.نخستين مسلمانان
7.دعوت از خويشان و نزديکان
8.دعوت عمومي
9.نخستين مسلمين
10.آزار مخالفان
11.روش بت پرستان با محمد ( ص )
12.استقامت پيامبر ( ص )
13.مهاجرت به حبشه
14.محاصره اقتصادي 
15.انتشار اسلام در يثرب ( مدينه )
16.معراج
17.سفر به طائف
18.هجرت به مدينه
19.ورود به مدينه
20.اهميت هجرت
21.نخستين گام
22.جنگها يا غزوه هاي پيغمبر ( ص )
23.غزوه بدر
24.تغيير قبله
25جنگ احد
26.غزوه خندق يا ( احزاب )
27.سال ششم هجرت - صلح حديبيه
28.نامه هاي رسول مکرم ( ص ) به پادشاهان
29.جنگ خيبر
30.فتح مکه
31.فوت فرزند دلبند پيامبر ( ص )
32.حجة الوداع " آخرين سفر پيامبر ( ص ) به مکه "
33.در صحنه غدير خم
34.قرآن و عترت
35.قرآن
36.عترت يا اهل بيت
37.زنان پيامبر ( ص )
38.رفتار و خلق و خوي پيامبر ( ص )
 

تولد و کودکي
بيش از هزار و چهار صد سال پيش در روز 17 ربيع الاول ( برابر 25آوريل 570 ميلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر يثرب ( مدينه ) چشم از جهان فروبست و به ديدار کودکش ( محمد ) نايل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه " آمنه " پسر عزيزش ، محمد را به دايه ای به نام حليمه سپرد تا در بيابان گسترده و پاک و دور از آلودگيهای شهر پرورش يابد . " حليمه " زن پاک سرشت مهربان به اين کودک نازنين که قدمش در آن قبيله مايه خير و برکت و افزونی شده بود ، دلبستگی زيادی پيدا کرده بود و لحظه ای از پرستاری او غفلت نمي کرد. کسی نمي دانست اين کودک يتيم که دايه های ديگر از گرفتنش پرهيز داشتند ، روزی و روزگاری پيامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا پايان روزگار با عظمت و بزرگی بر زبان ميليونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صدای بلند برده خواهد شد ، و مايه افتخار جهان و جهانيان خواهد بود . " حليمه " بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی رسيده بود به مکه باز گردانيد . دو سال بعد که " آمنه " برای ديدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدينه رفت ، فرزند دلبندش را نيز همراه برد . پس از يک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ، اما دربين راه ، در محلی بنام " ابواء " جان به جان آفرين تسليم کرد ، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو يتيم شد و رنج يتيمی در روح و جان لطيفش دو چندان اثر کرد . سپس زنی به نام ام ايمن اين کودک يتيم ، اين نوگل پژمرده باغ زندگی را همراه خود به مکه برد . اين خواست خدا بود که اين کودک در آغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود ، تا رنجهای تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در بوته آزمايش قرار گيرد ، تا در آينده ، رنجهای انسانيت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نيک دريابد . از آن زمان در دامان پدر بزرگش " عبد المطلب " پرورش يافت . " عبد المطلب " نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی در پيشانی تابناکش ظاهر بود ، مهربانی عميقی نشان مي داد . دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب ، " محمد " از سرپرستی پدر بزرگ نيز محروم شد . نگرانی " عبد المطلب " در واپسين دم زندگی بخاطر فرزند زاده عزيزش محمد بود . به ناچار " محمد " در سن هشت سالگی به خانه عموی خويش ( ابو طالب ) رفت و تحت سرپرستی عمش قرار گرفت . " ابوطالب " پدر " علی " بود . ابو طالب تا آخرين لحظه های عمرش ، يعنی تا چهل و چند سال با نهايت لطف و مهربانی ، از برادرزاده عزيزش پرستاری و حمايت کرد . حتی در سخت ترين و ناگوارترين پيشامدها که همه اشراف قريش و گردنکشان سيه دل ، برای نابودی " محمد " دست در دست يکديگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمايت برادر زاده اش سپر بلا کرد و از هيچ چيز نهراسيد و ملامت ملامتگران را ناشنيده گرفت .

نوجوانی و جواني
آرامش و وقار و سيمای متفکر " محمد " از زمان نوجوانی در بين همسن و سالهايش کاملا مشخص بود . به قدری ابو طالب او را دوست داشت که هميشه مي خواست با او باشد و دست نوازش بر سر و رويش کشد و نگذارد درد يتيمی  او را آزار دهد . در سن 12سالگی بود که عمويش ابو طالب او را همراهش به سفر تجارتی - که آن زمان در حجاز معمول بود - به شام برد . درهمين سفر در محلی به نام " بصری " که از نواحی شام ( سوريه فعلی ) بود ، ابو طالب به " راهبی " مسيحی که نام وی  " بحيرا " بود برخورد کرد . بحيرا هنگام ملاقات محمد - کودک ده يا دوازده ساله - از روی نشانه هايی که در کتابهای مقدس خوانده بود ، با اطمينان دريافت که اين کودک همان پيغمبر آخر الزمان است . باز هم برای اطمينان بيشتر او را به لات و عزی - که نام دو بت از بتهای  اهل مکه بود - سوگند داد که در آنچه از وی  مي پرسد جز راست و درست بر زبانش نيايد . محمد با اضطراب و ناراحتی گفت ، من اين دو بت را که نام بردی دشمن دارم . مرا به خدا سوگند بده ! بحيرا يقين کرد که اين کودک همان پيامبر بزرگوار خداست که بجز خدا به کسی  و چيزی عقيده ندارد . بحيرا به ابو طالب سفارش زياد کرد تا او را از شر دشمنان بويژه يهوديان نگاهبانی کند ، زيرا او در آينده مأموريت بزرگی به عهده خواهد گرفت . محمد دوران نوجوانی و جوانی را گذراند . در اين دوران که برای افراد عادی ، سن ستيزه جويی و آلودگی به شهوت و هوسهای زودگذر است ، برای محمد جوان ، سنی  بود همراه با پاکی ، راستی و درستی ، تفکر و وقار و شرافتمندی و جلال . در راستی  و درستی و امانت بی مانند بود . صدق لهجه ، راستی  کردار ، ملايمت و صبر و حوصله در تمام حرکاتش ظاهر و آشکار بود . از آلودگيهای  محيط آلوده مکه بر کنار ، دامنش از ناپاکی بت پرستی پاک و پاکيزه بود بحدی  که موجب شگفتی همگان شده بود ، آن اندازه مورد اعتماد بود که به " محمد امين " مشهور گرديد . " امين " يعنی درست کار و امانتدار . در چهره محمد از همان آغاز نوجوانی و جوانی  آثار وقار و قدرت و شجاعت و نيرومندی آشکار بود . در سن پانزده سالگی در يکی  از جنگهای قريش با طايفه " هوازن " شرکت داشت و تيرها را از عموهايش بر طرف مي کرد . از اين جا مي توان به قدرت روحی و جسمی محمد پی برد . اين دلاوری بعدها در جنگهای اسلام با درخشندگی  هر چه ببيشتر آشکار مي شود ، چنانکه علی ( ع ) که خود از شجاعان روزگار بود درباره محمد ( ص ) گفت : " هر موقع کار در جبهه جنگ بر ما دشوار مي شد ، به رسول خدا پناه مي برديم و کسی از ما به دشمن از او نزديکتر نبود " با اين حال از جنگ و جدالهای بيهوده و کودکانه پرهيز مي کرد . عربستان در آن روزگار مرکز بت پرستی بود . افراد يا قبيله ها بتهايی از چوب و سنگ يا خرما مي ساختند و آنها را مي پرستيدند . محيط زندگی محمد به فحشا و کارهای زشت و می خواری و جنگ و ستيز آلوده بود ، با اين همه آلودگی محيط ، محمد هرگز به هيچ گناه و ناپاکی آلوده نشد و دامنش از بت و بت پرستی همچنان پاک ماند . روزی ابو طالب به عباس که جوانترين عموهايش بود گفت : " هيچ وقت نشنيده ام محمد ( ص ) دروغی بگويد و هرگز نديده ام که با بچه ها در کوچه بازی کند " . از شگفتيهای جهان بشريت است که با آنهمه بی عفتی و بودن زنان و مردان آلوده در آن ديار که حتی به کارهای زشت خود افتخار مي کردند و زنان بدکار بر بالای بام خانه خود بيرق نصب مي نمودند ، محمد ( ص ) آنچنان پاک و پاکيزه زيست که هيچکس - حتی دشمنان - نتوانستند کوچکترين خرده ای بر او بگيرند . کيست که سيره و رفتار او را از کودکی تا جوانی و از جوانی تا پيری بخواند و در برابر عظمت و پاکی روحی و جسمی او سر تعظيم فرود نياورد ؟ !

يادی از پيمان جوانمردان يا ( حلف الفضول )
در گذشته بين برخی از قبيله ها پيمانی به نام " حلف الفضول " بود که پايه آن بر دفاع از حقوق افتادگان و بيچارگان بود و پايه گذاران آن کسانی بودند که اسمشان " فضل " يا از ريشه " فضل " بود . پيمانی  که بعدا عده ای از قريش بستند هدفی جز اين نداشت . يکی از ويژگيهای اين پيمان ، دفاع از مکه و مردم مکه بود در برابر دشمنان خارجی . اما اگر کسی غير از مردم مکه و هم پيمانهای  آنها در آن شهر زندگی مي کرد و ظلمی بر او وارد مي شد ، کسی به دادش نمي رسيد . اتفاقا روزی مردی از قبيله بنی  اسد به مکه آمد تا اجناس خود را بفروشد . مردی از طايفه بن سهم کالای او را خريد ولی قيمتش را به او نپرداخت . آن مرد مظلوم از قريش کمک خواست ، کسی به دادش نرسيد . ناچار بر کوه ابو قبيس که در کنار خانه کعبه است ، بالا رفت و اشعاری درباره سرگذشت خود خواند و قريش را به ياری  طلبيد . دادخواهی او عده ای  از جوانان قريش را تحت تأثير قرار داد . ناچار در خانه عبد الله پسر جدعان جمع شدند تا فکری به حال آن مرد کنند . در همان خانه که حضرت محمد ( ص ) هم بود پيمان بستند که نگذارند به هيچکس ستمی شود ، قيمت کالای آن مرد را گرفتند و به او برگرداندند. بعدها پيامبر اکرم ( ص ) از اين پيمان ، به نيکی ياد مي کرد . از جمله فرمود : " در خانه عبد الله جدعان شاهد پيمانی  شدم که اگر حالا هم - پس از بعثت به پيامبری - مرا به آن پيمان دعوت کنند قبول مي کنم . يعنی حالا نيز به عهد و پيمان خود وفادارم " . محمد ( ص ) در سن بيست سالگی به اين پيمان پيوست ، اما پيش از آن - همچنان که بعد از آن نيز - به اشخاص فقير و بينوا و کودکان يتيم و زنانی  که شوهرانشان را در جنگها از دست داده بودند ، محبت بسيار مي کرد و هر چه مي توانست از کمک نسبت به محرومان خودداری نمي نمود . پيوستن وی نيز به اين پيمان چيزی جز علاقه به دستگيری بينوايان و رفع ستم از مظلومان نبود .

ازدواج محمد ( ص )
وقتی امانت و درستی محمد ( ص ) زبانزد همگان شد ، زن ثروتمندی از مردم مکه بنام خديجه دختر خويلد که پيش از آن دوبار ازدواج کرده بود و ثروتی زياد و عفت و تقوايی  بی نظير داشت ، خواست که محمد ( ص ) را برای تجارت به شام بفرستد و از سود بازرگانی خود سهمی به محمد ( ص ) بدهد . محمد ( ص ) اين پيشنهاد را پذيرفت . خديجه " ميسره " غلام خود را همراه محمد ( ص ) فرستاد . وقتی " ميسره " و " محمد " از سفر پر سود شام برگشتند ، ميسره گزارش سفر را جزء به جزء به خديجه داد و از امانت و درستی محمد ( ص ) حکايتها گفت ، از جمله برای خديجه تعريف کرد : وقتی به " بصری " رسيديم ، امين برای استراحت زير سايه درختی نشست . در اين موقع ، چشم راهبی که در عبادتگاه خود بود به " امين " افتاد . پيش من آمد و نام او را از من پرسيد و سپس چنين گفت : " اين مرد که زير درخت نشسته ، همان پيامبری است که در ( تورات ) و ( انجيل ) درباره او مژده داده اند و من آنها را خوانده ام " . خديجه شيفته امانت و صداقت محمد ( ص ) شد . چندی بعد خواستار ازدواج با محمد گرديد . محمد ( ص ) نيز اين پيشنهاد را قبول کرد . در اين موقع خديجه چهل ساله بود و محمد ( ص ) بيست و پنج سال داشت . خديجه تمام ثروت خود را در اختيار محمد ( ص ) گذاشت و غلامانش رانيز بدو بخشيد . محمد ( ص ) بيدرنگ غلامانش را آزاد کرد و اين اولين گام پيامبر در مبارزه با بردگی بود . محمد ( ص ) مي خواست در عمل نشان دهد که مي توان ساده و دور از هوسهای زود گذر و بدون غلام و کنيز زندگی کرد . خانه خديجه پيش از ازدواج پناهگاه بينوايان و تهيدستان بود . در موقع ازدواج هم کوچکترين تغييری  - از اين لحاظ - در خانه خديجه بوجود نيامد و همچنان به بينوايان بذل و بخشش مي کردند . حليمه دايه حضرت محمد ( ص ) در سالهای قحطی و بی بارانی به سراغ فرزند رضاعي اش محمد ( ص ) مي آمد . محمد ( ص ) عبای خود را زير پای او پهن مي کرد و به سخنان او گوش مي داد و موقع رفتن آنچه مي توانست به مادر رضاعی ( دايه ) خود کمک مي کرد . محمد امين بجای  اينکه پس از در اختيار گرفتن ثروت خديجه به وسوسه های  زودگذر دچار شود ، جز در کار خير و کمک به بينوايان قدمی بر نمي داشت و بيشتر اوقات فراغت را به خارج مکه مي رفت و مدتها در دامنه کوهها و ميان غار مي نشست و در آثار صنع خدا و شگفتيهای جهان خلقت به تفکر مي پرداخت و با خدای جهان به راز و نياز سرگرم مي شد . سالها بدين منوال گذشت ، خديجه همسر عزيز و باوفايش نيز مي دانست که هر وقت محمد ( ص ) در خانه نيست ، در " غار حرا " بسر مي برد . غار حرا در شمال مکه در بالای کوهی قرار دارد که هم اکنون نيز مشتاقان بدان جا مي روند و خاکش را توتيای چشم مي کنند . اين نقطه دور از غوغای شهر و بت پرستی و آلودگيها ، جايی است که شاهد راز و نيازهای محمد ( ص ) بوده است بخصوص در ماه رمضان که تمام ماه را محمد ( ص ) در آنجا بسر مي برد . اين تخته سنگهای سياه و اين غار ، شاهد نزول " وحی " و تابندگی انوار الهی بر قلب پاک " عزيز قريش " بوده است . اين همان کوه " جبل النور " است که هنوز هم نور افشانی مي کند .

آغاز بعثت
محمد امين ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايی مي ديد راستين و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذيرش وحی - کم کم - آماده مي شد . درآن شب بزرگ جبرئيل فرشته وحی مأمور شد آياتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پيامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در اين هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهايی و توجه خاص به خالق يگانه جهان جبرئيل از محمد ( ص ) خواست اين آيات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی  علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم " . يعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفريد . او انسان را از خون بسته آفريد . بخوان به نام پروردگارت که گرامي تر و بزرگتر است . خدايی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمي دانست . محمد ( ص ) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانايی  خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد مي تواند " لوحی " را که در دست جبرئيل است بخواند . اين آيات سرآغاز مأموريت بسيار توانفرسا و مشکلش بود . جبرئيل مأموريت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نيز از کوه حرا پايين آمد و به سوی خانه خديجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خديجه دانست که مأموريت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمي دارد زيرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بينوايان کمک مي کنی و ستمديدگان را ياری مي نمايی " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خديجه او را پوشاند . محمد ( ص ) اندکی به خواب رفت . خديجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانايان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنين گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پيش آمده است آغاز پيغمبری  است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود مي آيد . خديجه با دلگرمی به خانه برگشت .

نخستين مسلمانان
پيامبر ( ص ) دعوت به اسلام را از خانه اش آغاز کرد . ابتدا همسرش خديجه و پسر عمويش علی به او ايمان آوردند . سپس کسان ديگر نيز به محمد ( ص ) و دين اسلام گرويدند . دعوتهای نخست بسيار مخفيانه بود . محمد ( ص ) و چند نفر از ياران خود ، دور از چشم مردم ، در گوشه و کنار نماز مي خواندند . روزی سعد بن ابی وقاص با تنی چند از مسلمانان در دره ای خارج از مکه نماز مي خواند . عده ای از بت پرستان آنها را ديدند که در برابر خالق بزرگ خود خضوع مي کنند . آنان را مسخره کردند و قصد آزار آنها را داشتند . اما مسلمانان در صدد دفاع بر آمدند .

دعوت از خويشان و نزديکان
پس از سه سال که مسلمانان در کنار پيامبر بزرگوار خود به عبادت و دعوت مي پرداختند و کار خود را از ديگران پنهان مي داشتند ، فرمان الهی فرود آمد : " فاصدع بما تؤمر... آنچه را که بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی بگردان " . بدين جهت ، پيامبر ( ص ) مأمور شد که دعوت خويش را آشکار نمايد ، برای  اين مقصود قرار شد از خويشان و نزديکان خود آغاز نمايد و اين نيز دستور الهی  بود : " وأنذر عشيرتک الاقربين . نزديکانت را بيم ده " . وقتی اين دستور آمد ، پيامبر ( ص ) به علی که سنش از 15سال تجاوز نمي کرد دستور داد تا غذايی فراهم کند و خاندان عبد المطلب را دعوت نمايد تا دعوت خود را رسول مکرم ( ص ) به آنها ابلاغ فرمايد . در اين مجلس حمزه و ابو طالب و ابو لهب و افرادی نزديک يا کمی بيشتر از 40نفر حاضر شدند . اما ابو لهب که دلش از کينه و حسد پر بود با سخنان ياوه و مسخره آميز خود ، جلسه را بر هم زد . پيامبر ( ص ) مصلحت ديد که اين دعوت فردا تکرار شود . وقتی حاضران غذا خوردند و سير شدند ، پيامبر اکرم ( ص ) سخنان خود را با نام خدا و ستايش او و اقرار به يگانگي اش چنين آغاز کرد: " ... براستی هيچ راهنمای جمعيتی به کسان خود دروغ نمي گويد . به خدايی که جز او خدايی نيست ، من فرستاده او به سوی شما و همه جهانيان هستم . ای خويشان من ، شما چنانکه به خواب مي رويد مي ميريد و چنانکه بيدار مي گرديد در قيامت زنده مي شويد ، شما نتيجه کردار و اعمال خود را مي بينيد . برای نيکوکاران بهشت ابدی خدا و برای بدکاران دوزخ ابدی خدا آماده است . هيچکس بهتر از آنچه من برای شما آورده ام ، برای شما نياورده . من خير دنيا و آخرت را برای شما آورده ام . من از جانب خدا مأمورم شما را به جانب او بخوانم . هر يک از شما پشتيبان من باشد برادر و وصی و جانشين من نيز خواهد بود " . وقتی سخنان پيامبر ( ص ) پايان گرفت ، سکوت کامل بر جلسه حکمفرما شد . همه درفکر فرو رفته بودند . عاقبت حضرت علی ( ع ) که نوجوانی  15ساله بود برخاست و گفت : ای پيامبر خدا من آماده پشتيبانی  از شما هستم . رسول خدا ( ص ) دستور داد بنشيند . باز هم کلمات خود را تا سه بار تکرار کرد و هر بار علی  بلند مي شد . سپس پيامبر ( ص ) رو به خويشان خود کرد و گفت : اين جوان ( علی ) برادر و وصی و جانشين من است ميان شما . به سخنان او گوش دهيد و از او پيروی کنيد . وقتی جلسه تمام شد ، ابو لهب و برخی  ديگر به ابو طالب پدر علی ( ع ) مي گفتند : ديدی ، محمد دستور داد که از پسرت پيروی  کنی ! ديدی او را بزرگ تو قرار داد ! اين حقيقت از همان سرآغاز دعوت پيغمبر ( ص ) آشکار شد که اين منصب الهی : نبوت و امامت ( وصايت و ولايت ) از هم جدا نيستند و نيز روشن شد که قدرت روحی و ايمان و معرفت علی ( ع ) به مقام نبوت به قدری زياد بوده است که در جلسه ای که همه پيران قوم حاضر بودند ، بدون ترديد ، پشتيبانی خود را - با همه مشکلات - از پيامبر مکرم ( ص ) اعلام مي کند .

دعوت عمومي
سه سال از بعثت گذشته بود که پيامبر ( ص ) بعد از دعوت خويشاوندان ، پيامبری خود را برای عموم مردم آشکار کرد . روزی بر کوه " صفا " بالا رفت و با صدای بلند گفت : يا صباحاه ! ( اين کلمه مانند زنگ خطر و اعلام آمادگی است ) . عده ای از قبايل به سوی پيامبر ( ص ) شتافتند . سپس پيامبر رو به مردم کرده گفت : " ای مردم اگر من به شما بگويم که پشت اين کوه دشمنان شما کمين کرده اند و قصد مال و جان شما را دارند ، حرف مرا قبول مي کنيد ؟ همگی گفتند : ما تاکنون از تو دروغی نشنيده ايم . سپس فرمود : ای مردم خود را از آتش دوزخ نجات دهيد . من شما را از عذاب دردناک الهی  مي ترسانم . مانند ديده بانی که دشمن را از نقطه دوری مي بيند و قوم خود را از خطر آگاه مي کند ، منهم شما را از خطر عذاب قيامت آگاه مي سازم " . مردم از مأموريت بزرگ پيامبر ( ص ) آگاه تر شدند. اما ابو لهب نيز در اين جا موضوع مهم رسالت را با سبکسری پاسخ گفت .

نخستين مسلمين
به محض ابلاغ عمومی رسالت ، وضع بسياری از مردم با محمد ( ص ) تغيير کرد . همان کسانی  که به ظاهر او را دوست مي داشتند ، بنای اذيت و آزارش را گذاشتند. آنها که در قبول دعوت او پيشرو بودند ، از کسانی بودند که او را بيشتر از هر کسی مي شناختند و به راستی کردار و گفتارش ايمان داشتند . غير از خديجه و علی و زيد پسر حارثه - که غلام آزاد شده حضرت محمد ( ص ) بود - ، جعفر فرزند ابو طالب و ابوذر غفاری و عمرو بن عبسه و خالد بن سعيد و ابوبکر و ... از پيشگامان در ايمان بودند ، و اينها هم در آگاه کردن جوانان مکه و تبليغ آنها به اسلام از کوشش دريغ نمي کردند . نخستين مسلمانان : بلال - ياسر و زنش سميه - خباب - أرقم - طلحه - زبير - عثمان - سعد و ... ، روی هم رفته در سه سال اول ، عده پيروان محمد ( ص ) به بيست نفر رسيدند 

آزار مخالفان
کم کم صفها از هم جدا شد . کسانی که مسلمان شده بودند سعی مي کردند بت پرستان را به خدای يگانه دعوت کنند . بت پرستان نيز که منافع و رياست خود را بر عده ای نادانتر از خود در خطر مي ديدند مي کوشيدند مسلمانان را آزار دهند و آنها را از کيش تازه برگردانند . مسلمانان و بيش از همه ، شخص پيامبر عاليقدر از بت پرستان آزار مي ديدند . يکبار هنگامی که پيامبر ( ص ) در کعبه مشغول نماز خواندن بود و سرش را پايين انداخته بود ، ابو جهل - از دشمنان سرسخت اسلام - شکمبه شتری که قربانی  کرده بودند روی گردن مبارک پيغمبر ( ص ) ريخت . چون پيامبر ، صبح زود ، برای  نماز از منزل خارج مي شد ، مردم شاخه های خار را در راهش مي انداختند تا خارها در تاريکی در پاهای مقدسش فرو رود . گاهی مشرکان خاک و سنگ به طرف پيامبر پرتاب مي کردند . يک روز عده ای از اعيان قريش بر او حمله کردند و در اين ميان مردی به نام " عقبه بن ابی معيط " پارچه ای را به دور گردن پيغمبر ( ص ) انداخت و به سختی آن را کشيد به طوری که زندگی پيامبر ( ص ) در خطر افتاده بود . بارها اين آزارها تکرار شد . هر چه اسلام بيشتر در بين مردم گسترش مي يافت بت پرستان نيز بر آزارها و توطئه چيني های خود مي افزودند . فرزندان مسلمان مورد آزار پدران ، و برادران مسلمان از برادران مشرک خود آزار مي ديدند . جوانان حقيقت طلب که به اعتقادات خرافی و باطل پدران خود پشت پا زده بودند و به اسلام گرويده بودند به زندانها درافتادند و حتی پدران و مادران به آنها غذا نمي دادند . اما آن مسلمانان با ايمان با چشمان گود افتاده و اشک آلود و لبهای خشکيده از گرسنگی و تشنگی ، خدا را همچنان پرستش مي کردند . مشرکان زره آهنين در بر غلامان مي کردند و آنها را در ميان آفتاب داغ و روی  ريگهای تفتيده مي انداختند تا اينکه پوست بدنشان بسوزد . برخی را با آهن داغ شده مي سوزاندند و به پای بعضی طناب مي بستند و آنها را روی  ريگهای سوزان مي کشيدند . بلال غلامی بود حبشی ، اربابش او را وسط روز ، در آفتاب بسيار گرم ، روی  زمين مي انداخت و سنگهای  بزرگی را روی سينه اش مي گذاشت ولی بلال همه اين آزارها راتحمل مي کرد و پی در پی ( احد احد ) مي گفت و خدای  يگانه را ياد مي کرد . ياسر پدر عمار را با طناب به دو شتر قوی بستند و آن دو شتر را در جهت مخالف يکديگر راندند تا ياسر دو تکه شد . سميه مادر عمار را هم به وضع بسيار دردناکی شهيد کردند . اما مسلمانان پاک اعتقاد - با اين همه شکنجه ها - عاشقانه ، تا پای مرگ پيش رفتند و از ايمان به خدای يگانه دست نکشيدند

روش بت پرستان با محمد ( ص )
وقتی مشرکان از راه آزارها نتوانستند به مقصود خود برسند از راه تهديد و تطميع در آمدند ، زيرا روز به روز محمد ( ص ) در دل تمام قبايل و مردم آن ديار برای خود جايی باز مي نمود و پيروان بيشتری مي يافت . مشرکان در آغاز تصميم گرفتند دسته جمعی با " ابو طالب " عم و يگانه حامی  پيغمبر ( ص ) ملاقات کنند . پس از ديدار به ابوطالب چنين گفتند : " ابو طالب ، تو از نظر شرافت و سن بر ما برتری داری . برادر زاده تو محمد به خدايان ما ناسزا مي گويد و آيين ما و پدران ما را به بدی ياد مي کند و عقيده ما را پست و بی ارزش مي شمارد . به او بگو دست از کارهای خود بردارد و نسبت به بتهای ما سخنی که توهين آميز باشد نگويد . يا او را اختيار ما بگذار و حمايت خود را از او بردار " . مشرکان قريش وقتی احساس کردند که اسلام کم کم در بين مردم و قبايل نفوذ مي کند و آيات قرآن بر دلهای مردم مي نشيند و آنها را تحت تأثير قرار مي دهد بيش از پيش احساس خطر کردند و برای جلوگيری از اين خطر بار ديگر و بار ديگر با ابو طالب بزرگ قريش و سرور بنی هاشم ملاقات کردند و هر بار ابو طالب با نرمی و مدارا با آنها سخن گفت و قول داد که به برادر زاده اش پيغام آنها را خواهد رساند . اما پيامبر عظيم الشأن اسلام در پاسخ به عمش چنين فرمود : " عمو جان ، به خدا قسم هر گاه آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند که دست از دين خدا و تبليغ آن بردارم حاضر نمي شوم . من در اين راه يا بايد به هدف خود که گسترش اسلام است برسم يا جانم را در اين راه فدا کنم " . ابو طالب به برادرزاده اش گفت : " به خدا قسم دست از حمايت تو بر نمي دارم . مأموريت خود را به پايان برسان " . سرانجام فرعونيان مکه به خيال باطل خود ، از در تطميع در آمدند ، و پيغام دادند که ما حاضريم هر چه محمد ( ص ) بخواهد از ثروت و سلطنت و زنهای زيباروی  در اختيارش قرار دهيم ، بشرط اينکه از دين تازه و بد گفتن به بتهای ما دست بردارد. اما پيامبر ( ص ) به سخنان آنها که از افکاری  شايسته خودشان سرچشمه مي گرفت اعتنايی نکرد و از آنها خواست که به " الله " ايمان بياورند تا بر عرب و عجم سروری کنند. آنها با انديشه های محدود خود نمي توانستند قبول کنند که به جای  360بت ، فقط يک خدا را بپرستند . از اين به بعد - همانطور که گفتيم - ابو جهل و ديگران بنای آزار و اذيت پيامبر مکرم ( ص ) و ديگر مسلمانان را گذاشته و آنچه در توان داشتند در راه آزار و مسخره کردن پيامبر و مؤمنان به اسلام ، بکار بردند .

استقامت پيامبر ( ص )
با اين همه آزاری که پيامبر (ص ) از مردم مي ديد مانند کوه در برابر آنه ايستاده بود و همه جا و همه وقت و در هر مکانی که چند تن را دور يکديگر نشسته مي ديد، درباره خدا و احکام اسلام و قرآن سخن مي گفت و با آيات الهی دلها را نرم و به سوی اسلام متمايل مي ساخت . مي گفت "الله " خداوند يگانه و مالک اين جهان و آن جهان است . تنها بايد او را عبادت کرد و از او پروا داشت . همه قدرتها از خداست . ما و شما و همه ، دوباره زنده می شويم و در برابر کارهای نيک خود پاداش خواهيم داشت و در برابر کارهای زشت خود کيفر خواهيم ديد. ای مردم از گناه ، دروغ ، تهمت و دشنام بپرهيزيد. قريش آن چنان تحت تأثير آيات قرآنی قرار گرفته بودند که ناچار، برای  قضاوت از "وليد" که داور آنها در مشکلات زندگی  و ياور آنها در دشواريها بود، کمک خواستند. وليد پس از استماع آيات قرآنی به آنها چنين گفت : "من از محمد امروز سخنی شنيدم که از جنس کلام انس و جن نيست . شيرينی خاصی  دارد و زيبايی مخصوصي ، شاخسار آن پر ميوه و ريشه های  آن پر برکت است . سخنی است برجسته و هيچ سخنی از آن برجسته تر نيست ". مشرکان وقتی به حلاوت و جذابيت کلام خدا پی بردند و در برابر آن عاجز شدند، چاره کار خود را در اين ديدند که به آن کلام آسمانی تهمت "سحر و جادو" بزنند، و برای اينکه به پيامبری محمد (ص ) ايمان نياورند بنای  بهانه گيری گذاشتند. مثلا از پيامبر مي خواستند تا خدا و فرشتگان را حاضر کند! از وی مي خواستند کاخی از طلا داشته باشد يا بوستانی پر آب و درخت ! و نظاير اين حرفها. محمد (ص ) در پاسخ آنها چنين فرمود: من رسولی بيش نيستم و بدون اذن خدا نمي توانم معجزه ای بياورم

. مهاجرت به حبشه
در سال پنجم از بعثت يک دسته از اصحاب پيغمبر که عده آنها به 80نفر مي رسيد و تحت آزار و اذيت مشرکان بودند، بر حسب موافقت پيامبر (ص ) به حبشه رفتند. حبشه ، جای امن و آرامی بود و نجاشی حکمروای  آنجا مردی بود مهربان و مسيحي . مسلمانان مي خواستند در آنجا ضمن کسب و کار، خدای را عبادت کنند. اما در آنجا نيز مسلمانها از آزار مردم مکه در امان نبودند. مکي ها از نجاشی خواستند مسلمانان را به مکه برگرداند و برای اينکه پادشاه حبشه را به سوی خود جلب کنند هديه هايی هم برای وی فرستادند. اما پادشاه حبشه گفت : اينها از تمام سرزمينها، سرزمين مرا برگزيده اند. من بايد تحقيق کنم ، تا بدانم چه مي گويند و شکايت آنها و علت آن چيست ؟ سپس دستور داد مسلمانان را در دربار حاضر کردند. از آنها خواست علت مهاجرت و پيامبر خود و دين تازه خود را معرفی  کنند. جعفر بن ابيطالب به نمايندگی  مهاجرين برخاست و چنين گفت : "ما مردمی نادان بوديم . بت مي پرستيديم . از گوشت مردار تغذيه مي کرديم . کارهای  زشت مرتکب مي شديم . حق همسايگان را رعايت نمي کرديم . زورمندان ، ناتوانان را پايمال مي کردند. تا آن گاه که خداوند از بين ما پيامبری برانگيخت و او را به راستگويی و امانت مي شناسيم . وی ما را به پرستش خدای يگانه دعوت کرد. از ما خواست که از پرستش بتهای سنگی و چوبی دست برداريم . و راستگو، امانتدار، خويشاوند دوست ، خوشرفتار و پرهيزگار باشيم . کار زشت نکنيم . مال يتيمان را نخوريم . زنا را ترک گوئيم . نماز بخوانيم . روزه بگيريم ، زکوة بدهيم ، ما هم به اين پيامبر ايمان آورديم و پيرو او شديم . قوم ما هم به خاطر اينکه ما چنين دينی  را پذيرفتيم به ما بسيار ستم کردند تا از اين دين دست برداريم و بت پرست شويم و کارهای زشت را دوباره شروع کنيم . وقتی کار بر ما سخت شد و آزار آنها از حد گذشت ، به کشور تو پناه آورديم و از پادشاهان تو را برگزيديم . اميدواريم در پناه تو بر ما ستم نشود". نجاشی گفت : از آياتی که پيامبر (ص ) بر شما خوانده است برای ما هم اندکی  بخوانيد. جعفر آيات اول سوره مريم را خواند. نجاشی و اطرافيانش سخت تحت تأثير قرار گرفتند و گريه کردند. نجاشی که مسيحی بود گفت : به خدا قسم اين سخنان از همان جايی آمده است که سخنان حضرت عيسی سرچشمه گرفته . سپس نجاشی به مشرکان مکه گفت : من هرگز اينها را به شما تسليم نخواهم کرد. کفار قريش از اين شکست بی اندازه خشمگين شدند و به مکه باز گشتند.

محاصره اقتصادي
مشرکان قريش برای اينکه پيامبر (ص ) و مسلمانان را در تنگنا قرار دهند عهد نامه ای نوشتند و امضا کردند که بر طبق آن بايد قريش ارتباط خود را با محمد (ص ) و طرفدارانش قطع کنند. با آنها زناشويی و معامله نکنند. درهمه پيش آمدها با دشمنان اسلام هم دست شوند. اين عهدنامه را در داخل کعبه آويختند و سوگند خوردند متن آنرا رعايت کنند. ابو طالب حامی پيامبر (ص ) از فرزندان هاشم و مطلب خواست تا در دره ای که به نام "شعب ابی طالب " است ساکن شوند و از بت پرستان دور شوند. مسلمانان در آنجا در زير سايبانها زندگی تازه را آغاز کردند و برای  جلوگيری از حمله ناگهانی آنها برجهای مراقبتی ساختند. اين محاصره سخت سه سال طول کشيد. تنها در ماههای حرام (رجب - محرم - ذيقعده - ذيحجه ) پيامبر (ص ) و مسلمانان از "شعب " برای تبليغ دين و خريد اندکی  آذوقه خارج مي شدند ولی کفار - بخصوص ابو لهب - اجناس را مي خريدند و يا دستور مي دادند که آنها را گران کنند تا مسلمانان نتوانند چيزی خريداری نمايند. گرسنگی  و سختی به حد نهايت رسيد. اما مسلمانان استقامت خود را از دست ندادند. روزی  از طريق وحی پيامبر (ص ) خبردار شد که عهد نامه را موريانه ها خورده اند و جز کلمه "بسمک اللهم " چيزی باقی  نمانده . اين مطلب را ابو طالب در جمع مشرکان گفت . وقتی رفتند و تحقيق کردند به صدق گفتار پيامبر پی  بردند و دست از محاصره کشيدند. مسلمانان نيز نفسی براحت کشيدند... اما... اما پس از چند ماهی خديجه همسر با وفا و ابو طالب حامی پيغمبر (ص ) دار دنيا را وداع کردند و اين امر بر پيامبر گران آمد. بار ديگر اذيت و آزار مشرکان آغاز شد.

انتشار اسلام در يثرب ( مدينه )
در هنگام حج عده ای در حدود شش تن از مردم يثرب با پيامبر (ص ) ملاقات کردند و از آيين پاک اسلام آگاه گرديدند. مردم مدينه به خاطر جنگ و جدالهای دو قبيله (اوس ) و (خزرج ) و فشارهايی که از طرف يهوديان بر آنها وارد مي شد، گويی  منتظر اين آيين مقدس بودند که پيام نجات بخش خود را بگوش آنها برساند. اين شش تن مسلمان به مدينه رفتند و از پيغمبر و اسلام سخنها گفتند و مردم را آماده پذيرش اسلام نمودند. سال ديگر در هنگام حج دوازده نفر با پيامبر (ص ) و آيين مقدس اسلام آشنا شدند. پيامبر (ص ) يکی از ياران خود را برای تعليم قرآن و احکام اسلام همراه آنها فرستاد. در سال ديگر نيز در محلی به نام "عقبه " دوازده نفر با پيامبر بيعت کردند و عهد نمودند که از محمد (ص ) مانند خويشان نزديک خود حمايت کنند. به دنبال اين بيعت ، در همان محل ، 73نفر مرد و زن با محمد (ص ) پيمان وفاداری بستند و قول دادند از پيامبر (ص ) در برابر دشمنان اسلام تا پای  جان حمايت کنند. زمينه برای  هجرت به يثرب که بعدها "مدينه " ناميده شد، فراهم گرديد. پيامبر (ص ) نيز اجازه فرمود که کم کم اصحابش به مدينه مهاجرت نمايند.

معراج
پيش از هجرت به مدينه که در ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی پيامبر مکرم (ص ) پيش آمد که به ذکر مختصری از آن مي پردازيم : در سال دهم بعثت "معراج " پيغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امين وحی (جبرئيل ) و بر مرکب فضا پيمايی به نام "براق " انجام شد. پيامبر (ص ) اين سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امير المومنين علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بيت المقدس يا مسجد اقصی روانه شد، و از بيت اللحم که زادگاه حضرت مسيح است و منازل انبيا (ع ) ديدن فرمود. سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازديد به عمل آورد، و در نتيجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پايان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهي " رفت و آنرا سراپا پوشيده از شکوه و جلال و عظمت ديد. سپس از همان راهی  که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پيمای خود پيش از طلوع فجر در خانه "ام هاني " پائين آمد. به عقيده شيعه اين سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی  گفته اند. در قرآن کريم در سوره "اسرا" از اين سفر با شکوه بدين صورت ياد شده است : "منزه است خدايی که شبانگاه بنده خويش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سير داد، تا آيتهای  خويش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بيناست ". در همين سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پيامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمايند، که نماز معراج روحانی مومن است .

سفر به طائف
حادثه ديگر سفر حضرت محمد (ص ) است به طائف . در سال يازدهم بعثت بر اثر خفقان محيط مکه و آزار بت پرستان و کينه توزی مکيان ، پيامبر (ص ) خواست به محيط ديگری برود. يکه و تنها راه طائف را در پيش گرفت تا با سران قبايل ثقيف تماس بگيرد، و آيين اسلام را به آنها بشناساند. اما آن مردم سخت دل به سخنان رسول مکرم (ص ) گوش ندادند و حتی بنای اذيت و آزار حضرت محمد (ص ) را گذاشتند. رسول اکرم (ص ) چند روز در "نخله " بين راه طائف و مکه ماند و چون از کينه توزی  و دشمنی بت پرستان بيمناک بود، مي خواست کسی  را بجويد - که بنا به رسم آن زمان - او را در بازگشت به مکه امان دهد. از اين رو شخصی را به مکه فرستاد و از "مطعم بن عدي " امان خواست . مطعم حفظ جان رسول مکرم (ص ) را به عهده گرفت و در حق پيامبر خدا (ص ) نيکی کرد. بعدها حضرت محمد (ص ) بارها از نيکی و محبت او در حق خود ياد مي فرمود.

هجرت به مدينه
مسلمانان با اجازه پيامبر مکرم (ص ) به مدينه رفتند و در مکه جز پيامبر و علی  (ع ) و چند تن که يا بيمار بودند و يا در زندان مشرکان بودند کسی باقی نماند. وقتی بت پرستان از هجرت پيامبر (ص ) با خبر شدند، در پی نشست ها و مشورت ها قرار گذاشتند چهل نفر از قبايل را تعيين کنند، تا شب هجرت به خانه پيامبر بريزند و آن حضرت را به قتل رسانند، تا خون وی در بين تمام قبايل پخش گردد و بنی هاشم نتوانند انتقام بگيرند، و درنتيجه خون آن حضرت پايمال شود. اما فرشته وحی رسول مکرم (ص ) را از نقشه شوم آنها با خبر کرد. آن شب که آدمکشان قريش مي خواستند اين خيال شوم و نقشه پليد را عملی کنند، علی بن ابيطالب (ع ) بجای پيغمبر خوابيد، و آن حضرت مخفيانه از خانه بيرون رفت . ابتدا به غار ثور (در جنوب مکه ) پناه برد و از آنجا به همراه ابوبکر به سوی  "يثرب " يا "مدينة النبي " که بعدها به "مدينه " شهرت يافت ، هجرت فرمود.

ورود به مدينه
رسول اکرم (ص ) و همراهان روز دوشنبه 12ماه ربيع الاول به "قبا" در دو فرسخی مدينه رسيدند. پيامبر (ص ) تا آخر هفته در آنجا توقف فرمود تا علی (ع ) و همراهان برسند. مسجد قبا در اين محل ، يادگار آن روز بزرگ است . علی (ع ) پس از هجرت محمد (ص )، مامور بود امانتهای مردم را به آنها برگرداند و زنان هاشمی از آن جمله : فاطمه دختر پيامبر (ص ) و مادر خود فاطمه دختر اسد و مسلمانانی که تا آن روز موفق به هجرت نشده بودند همراه ببرد. علی  (ع ) با همراهان به راه افتاد. راهی پر خطر و سخت . علی  (ع ) با پاهای خون آلود و ورم کرده ، پس از سه روز به پيامبر اکرم (ص ) پيوست و مورد لطف خاص نبی اکرم (ص ) قرار گرفت . مردم مدينه با غريو و هلهله شادی - پس از سه سال انتظار - از پيامبر خود استقبال کردند.

اهميت هجرت
ورود پيامبر و مسلمانان به مدينه ، فصل تازه ای  در زندگی پيغمبر اکرم (ص ) و اسلام گشود. مانند کسی که از يک محيط آلوده و خفقان آور به هوای آزاد و سالم پناه برد. بی جهت نيست که هجرت در راه خدا و برای گسترش دين خدا برابر با جهاد است و اين همه عظمت دارد. هجرت ، يعنی دست از همه علاقه های قبلی  کشيدن و پا بر روی عادات و آداب کهنه نهادن و به سوی زندگی نوين رفتن . رفتن شخص از جهل به سوی نور و دانايي ، هجرت است . رفتن از ناپاکی به سوی پاکی  هجرت است . هجرت پيامبر (ص ) و مسلمانان ازمکه (محيط اختناق و آلودگی و کينه ) به سوی مدينه (شهر صفا و نصرت و برادري ) و به سوی  پي ريزی زندگی اجتماعی اسلامي ، نخستين گام بلند در پيروزی و گسترش اسلام و جهانی شدن آن بود. نظر به اهميت هجرت بود که بعدها در زمان خليفه دوم به پيشنهاد علی (ع )، اين سال مبدا تاريخ اسلام يعنی (هجري ) شد.

نخستين گام
وقتی پيامبر اکرم (ص ) آن همه استقبال و شادی  و شادمانی را از مردم مدينه ديد، اولين کاری که کرد اين بود که ، طرح ساختن مسجدی را برای مسلمانان پی افکند. مسجد تنها محلی برای خواندن نماز نبود. در مسجد تمام کارهای قضائی و اجتماعی  مربوط به مسلمانان انجام مي شد. مسجد مرکز تعليم و تربيت و اجتماعات اسلامی  از هر قبيل بود. شعرا اشعار خود را در مسجد مي خواندند. مسلمانان در کنار هم و پيامبر اکرم (ص ) در کنار آنها با عشق و علاقه به ساختن مسجد پرداختند. پيامبر اکرم (ص ) خود سنگ بر دوش مي کشيد و مانند کارگر ساده ای کار مي کرد. اين مسجد همان است که اکنون با عظمت برجاست و بعد از مسجد الحرام ، دومين مسجد جهان است . پيامبر بين دو قبيله "اوس " و "خزرج " که سالها جنگ بود، صلح و آشتی برقرار کرد. بين "مهاجران " و مردم مدينه که مهاجران را در خانه های خود پذيرفته بودند يعنی "انصار"، پيمان برادری برقرار کرد. پيامبر (ص )، توحيد اسلامی و پيوند اعتقادی و برادری را جايگزين روابط قبيلگی کرد. با منشوری که صادر فرمود، در حقيقت "قانون اساسي " جامعه اسلامی را در مدينه تدوين کرد و مردم مسلمان را در حقوق و حدود برابر اعلام فرمود. طوايف يهود را که در داخل و خارج مدينه بسر مي بردند امان داد. بطور خلاصه ، پيامبر (ص ) از مردمی کينه توز، بی  خبر از قانون و نظام اجتماعی  و گمراه ، جامعه ای متحد، برادر، بلند نظر و فداکار بوجود آورد. بتدريج از سال دوم برابر حملات دشمنان اسلام ، اقدامات رزمی و دفاعی صورت گرفت .

جنگها يا غزوه های پيغمبر ( ص )
دشمن کينه توز ديرين اسلام يعنی کفار مکه ، در صدد بودند، به هر صورتی امکان دارد - جامعه نو پای اسلامی را با شکست مواجه کنند - بدين جهت به جنگهايی دست زدند. پيامبر اکرم (ص ) نيز برای دفاع دستور آمادگی  مسلمانان را صادر فرمود. بنابراين در مدينه از آغاز گسترش اسلام جنگهايی  اتفاق افتاده است که به اختصار از آنها ياد مي کنيم . اين نکته را هم بايد بياد داشت که : جنگهايی که رسول اکرم (ص ) شخصا در آن شرکت فرموده است ، "غزوه " و بقيه جنگهايی را که در زمان پيامبر (ص ) واقع شده ، "سريه " مي نامند.

غزوه بدر
در سال دوم هجرت جنگ بدر پيش آمد. در اين جنگ نابرابر تعداد لشکر دشمن 950نفر بود، با آمادگی رزمي ، اما عده مسلمانان فقط 313نفر بود. مسلمانان با نيروی ايمان و با فداکاری کامل جنگيدند و در مدتی کوتاه دشمنان خود را شکست دادند. کفار با 70کشته و 70اسير و بر جای گذاشتن غنائم جنگی بسيار فرار کردند. و دشمن سرسخت اسلام ابو جهل نيز در جنگ کشته شد. اين پيروزی سر فصل پيروزيهای ديگر شد.

تغيير قبله
در همين سال از سوی خداوند متعال ، دستور آمد مسلمانان از سوی "بيت المقدس " بسوی "کعبه " نماز بگزارند. علت اين امر آن بود که ، يهوديان نداشتن قبله ديگری را برای اسلام دين کامل ، نقص شمردند و به جهانی  بودن اسلام باور نداشتند. مسجد ذو قبلتين (دارای دو قبله ) يادگار آن واقعه مهم است .

جنگ احد
يک سال بعد از جنگ بدر، دشمنان اسلام با تجهيزاتی سه برابر جنگ بدر، به قصد انتقام به سوی مدينه حرکت کردند. پيامبر (ص ) با ياران مشورت کرد و در نتيجه قرار شد در کناره کوه احد، صف آرائی کنند. در آغاز جنگ ، مسلمانان - با عده کم ، ولی با نيروی ايمان زياد - پيروز شدند، ولی  بخاطر آن که محافظان دره ای  که در پشت بود، سنگر را به طمع غنيمتهای جنگی  ترک کردند، شکستی بر لشکريان اسلام وارد شد و عده ای از جمله حمزه عموی دلاور پيامبر (ص ) کشته شدند، ولی بر اثر فداکاريهای علی (ع ) که زخم بسيار برداشته بود و ديگر دلاوران و شيوه تازه ای که پيامبر (ص ) در جنگ احد به کار بست ، ديگربار مسلمانان گرد آمدند و به تعقيب دشمن زبون شده پرداختند و سرانجام اين جنگ به پيروزی انجاميد.

غزوه خندق يا ( احزاب )
جمعی از يهوديان از جمله قبيله "بنی نضير" در مدينه بسر مي بردند. پيامبر (ص ) در ابتدای کار، با آنان پيمان دوستی و همکاری بست ولی اينان هميشه با نفاق و دورويي ، درصدد بودند که ضربت خود را بر اسلام وارد کنند. پيامبر مکرم (ص ) با همه رافت و رحمت ، در برابر نفاق و توطئه ، گذشت نمي فرمود و منافق را تنبيه مي کرد. طايفه بنی نضير وقتی در مدينه نقشه های خود را نقش بر آب ديدند، با مشرکان مکه و چند طايفه ديگر همدست شدند و در سال پنجم هجرت ، سپاه عظيمی که شامل ده هزار نفر مرد شمشير زن بود به فرماندهی ابوسفيان به قصد ريشه کن کردن اسلام به مدينه حمله کردند. زمان آزمايش و فداکاری بود. مسلمانان با مشورت سلمان فارسی  و پذيرش پيامبر مکرم (ص )، خندقی در اطراف مدينه کندند. دشمن به مدينه آمد. يکباره با خندقی وسيع روبرو شد. يهوديان "بنی قريظه " مانند ديگر يهوديان بنای  خيانت و نفاق گذاشتند. لحظه های سخت و بحرانی در پيش بود. پيامبر مکرم (ص ) با طرحهای جالب جنگی صفوف دشمن را آشفته ساخت . عمرو بن عبدود، سردار کم نظير مکه در جنگ تن به تن با علی (ع ) کشته شد، با ضربتی که از عبادت جن و انس بيشتر ارزش داشت ضربتی کاری  و موثر، دشمن به وحشت افتاد. بدبينی  بين مهاجمان و يهوديان - کمی آذوقه - تندبادهای شديد شبانه - خستگی زياد - همه و همه باعث شد که ، پيروزی نصيب لشکر اسلام گردد و لشکريان کفر به سوی مکه فرار کنند.

سال ششم هجرت - صلح حديبيه
پيامبر اکرم (ص ) در پی رؤيای شيرينی ديد که ، مسلمانان در مسجد الحرام مشغول انجام فريضه حج هستند. به مسلمانان ابلاغ فرمود برای سفر عمره در ماه ذيقعده آماده شوند. همه آماده سفر شدند. قافله حرکت کرد. چون اين سفر در ماه حرام انجام شد و مسلمانان جز شمشيری که هر مسافر همراه خود مي برد چيزی با خود نداشتند و از سوی ديگر با مقاومت قريش روبرو شدند و بيم خونريزی  بسيار بود، پيامبر (ص ) با مکيان پيمانی برقرار کرد که به "پيمان حديبيه " شهرت يافت . مطابق اين صلح نامه پيامبر (ص ) و مسلمانان از انجام عمره صرف نظر کردند. قرار شد سال ديگر عمل عمره را انجام دهند. اين پيمان ، روح مسالمت جوئی  مسلمانان را بر همگان ثابت کرد. زيرا قرار شد تا ده سال حالت جنگ بين دو طرف از بين برود و رفت و آمد در قلمرو دو طرف آزاد باشد. اين صلح در حقيقت پيروزی  اسلام بود، زيرا پيامبر (ص ) از ناحيه دشمن داخلی  خطرناکی آسوده خاطر شد و مجال يافت تا فرمانروايان کشورهای  ديگر را به اسلام دعوت فرمايد.

نامه های رسول مکرم ( ص ) به پادشاهان
مي دانيم که به موجب آيات قرآن ، دين اسلام ، دين جهانی و پيامبر خاتم (ص )، آخرين سفير الهی به جانب مردم است . بنابراين ماموريت ، حضرت محمد (ص ) به سران معروف جهان ، مانند: خسرو پرويز (پادشاه ايران )، هرقل (امپراطور روم )، مقوقس (فرمانروی مصر) و... نامه نوشت و آنها را به دين اسلام دعوت کرد. نامه های حضرت که هم اکنون موجود است ، روشن و قاطع و کوتاه بود. اين نامه ها را مامورانی با ايمان ، فداکار و با تجربه برای  فرمانروايان مي بردند. در اين نامه ها پيامبر (ص ) آنها را به اسلام و کلمه حق و برادری و برابری دعوت مي کرد و در صورت نافرماني ، آنها را از عذاب خداوند بيم مي داد. همين پيامها زمينه گسترش جهانی اسلام را فراهم آورد.

جنگ خيبر
خيبر يا بهتر بگوييم وادی خيبر، هفت دژ بود، در سرزمين حاصلخيزی در شمال مدينه به فاصله سی و دو فرسنگ ، که پناهگاه مهم يهوديان بود. يهوديان بيش از پيش توطئه مي کردند و مزاحم مسلمانان بودند. پيامبر اسلام (ص ) تصميم گرفت اين افراد منافق را سر جای خود بنشاند و شر آنها را دفع کند. بدين جهت دستور فرمود مسلمانان برای فتح خيبر عازم آن ديار شوند. پس از تلاش و مقاومت بسيار اين سنگرها - يکی پس از ديگری - فتح شد. پس از فتح دژهای خيبر يهوديانی که در قريه "فدک " - در 140 کيلومتری مدينه مي زيستند - بدون جنگ و مقاومت تسليم شدند و سرپرستی پيامبر (ص ) را بر خود پذيرفتند. برابر قوانين اسلام ، جاهايی که بدون جنگ تسليم مي شوند مخصوص پيامبر (ص ) است . اين قريه را رسول مکرم (ص ) به دخترش فاطمه زهرا (س ) بخشيد، که ماجرای غصب آن ، تا زمان عمر بن عبد العزيز در تاريخ ثبت است و ما در زندگی نامه فاطمه زهرا (س ) از آن سخن مي گوييم .

فتح مکه
در سال هشتم هجرت جريانی پيش آمد، که پيمان شکنی قريش را ثابت مي نمود. بدين جهت پيامبر مکرم (ص )، تصميم گرفت مکه را فتح کند و آن را از ناپاکی بتها و بت پرستها پاک سازد. بنابراين با رعايت اصل غافلگيري ، بی آنکه لحظه فرمان حرکت و مسير و مقصد حرکت برای کسی روشن باشد، پيامبر (ص ) روز دهم ماه رمضان ، فرمان حرکت صادر فرمود. ده هزار سرباز مسلمان به حرکت آغاز کرد. شهر مکه بدون مقاومت تسليم شد. پيامبر (ص ) و مسلمانان وارد زادگاه پيامبر (ص ) شدند. بتها در هم شکسته شد و اسلام به پيروزی بزرگی نائل آمد. در اين فتح ، پيامبر (ص ) که اختيار کامل داشت و مي توانست از دشمنان سرسخت ديرين خود انتقام بگيرد، همه را مورد عفو و رحمت قرار داد و به تمام جهان ثابت کرد که هدف اسلام گسستن بندهای اسارت و بندگی از دست و پای افراد بشر است و فراخواندن آنها به سوی "الله " و نيکی  و پاکی و درستي . از اين سال به بعد، گروه گروه به اسلام روی آوردند و با احکام حيات بخش و انسان ساز آن ، آشنا شدند. پس از فتح مکه ، غزوه حنين و غزوه طائف و غزوه تبوک و... اتفاق افتاد. در دو غزوه اول پيروزی با مسلمانان بود، اما در غزوه تبوک ، اگر چه پيامبر (ص ) با دشمن رو به رو نشد و نبردی نکرد، ولی يک سلسله بهره های  معنوی و روانی - در اين غزوه بسيار پرمشقت - عايد مسلمانان گرديد. پيامبر (ص ) با اين سفر پر رنج ، راه را برای فتح شام و روم هموار ساخت و شيوه جنگ با قدرتهای بزرگ را به اصحاب وفادار خود آموخت .

فوت فرزند دلبند پيامبر ( ص )
در سالهای گذشته پيامبر اسلام (ص ) با مرگ سه فرزند خود به نامهای قاسم و طاهر و طيب و سه دختر به نامهای زينب و رقيه و ام کلثوم رو به رو شد و در فراق آنها متاثر گرديد. اما اين بار کودک دلبندش ابراهيم که از ماريه بود، قلب حساس پيامبر مکرم (ص ) را سخت آزرده کرد. پيامبر (ص ) در حالی که ابراهيم را در آغوش داشت و آن نو گل بوستان رسالت جان به جان آفرين تسليم مي کرد، اين کلمات آتشين را فرمود: "ابراهيم عزيز! کاری از ما برای تو ساخته نيست . مقدر الهی نيز بر نمي گردد. چشم پدرت در مرگ تو گريان و دل او اندوهبار است ، ولی هرگز سخنی را که موجب خشم خداوند باشد، بر زبان جاری نمي سازم ...". برخی از اصحاب از گريه پيامبر (ص ) تعجب ميکردند. اما پيامبر (ص ) در اين جا مثل همه مراحل ، به مسلمانان درسی بزرگ آموخت : درس مهر و محبت نسبت به اولاد. "مهر و مودت به اولاد، از عاليترين و پاکترين تجليات روح انسانی است و نشانه سلامت و لطافت آن مي باشد" پيامبر عاليقدر (ص ) پيوسته مي فرمود: (اکرموا اولادکم )، فرزندان خود را گرامی داريد و نسبت به آنها مهر بورزيد. باري ، يگانه فرزندی که از آن حضرت به يادگار ماند و رشته تابناک ولايت و امامت را - در صفحه روزگار - پايدار ساخت ، دخت ارجمند آن سرور (ص ) يعنی فاطمه زهرا (س ) زوجه وصی آن حضرت ، علی (ع ) بود.

حجة الوداع " آخرين سفر پيامبر ( ص ) به مکه "
چند ماه از عمر پربار پيامبر عاليقدر اسلام (ص ) باقی  نمانده بود. سال دهم هجرت بود. پيامبر (ص ) اعلام فرمود: مردم برای انجام مراسم عظيم حج آماده شوند. بيش از صد هزار نفر گرد آمدند. پيامبر مکرم (ص )، با پوشيدن دو پارچه سفيد، از مسجد شجره در نزديک مدينه احرام بست و مسلمانان نيز همچنين . صدای گوش نواز: لبيک اللهم لبيک ، لا شريک لک لبيک ، در فضا طنين انداز شد. هزاران نفر اين ندای ملکوتی پيامبر (ص ) را تکرار مي کردند. شکوه عظيمی بود: وحدت اسلامي ، برابری و برادری تبلور يافت . پيامبر مکرم (ص )، برای اولين و آخرين بار مراسم و مناسک حج را، به مسلمانان آموخت . اين سفر بزرگ نمايشگر ثمرات بزرگ و تلاشهای چند ساله پيغمبر اکرم (ص ) بود که جان و مال و زندگی خود را، خالصانه در راه تحقق آرمانهای اسلامی  و فرمانهای الهی بذل کرد، و پيامهای الهی را به مردم جهان رسانيد. پيامبر (ص ) در سرزمين عرفات - پس از نماز ظهر و عصر - هزاران نفر از مسلمانان پاک اعتقاد را، مخاطب ساخته چنين فرمود: "ای مردم ! سخنان مرا بشنويد - شايد پس از اين شما را در اين نقطه ملاقات نکنم - ای مردم ، خونها و اموال شما بر يکديگر تا روزی که خدا را ملاقات نمائيد مانند امروز و اين ماه ، محترم است و هر نوع تجاوز به آنها، حرام است ". سپس مردم را به برابری و برادری فراخواند و به رعايت حقوق بانوان سفارش کرد و از شکستن حدود الهی بيم داد و از ستمکاری و تجاوز به حقوق يکديگر بر حذر داشت و به تقوی توصيه کرد.

در صحنه غدير خم
وقتی پيامبر اکرم (ص ) و دهها هزار نفر در بازگشت به مدينه به محلی به نام غدير خم رسيدند، امين وحي ، جبرئيل بر پيامبر (ص ) وارد شد و پيام الهی را بدين صورت به پيامبر (ص ) ابلاغ کرد: "ای پيامبر، آنچه از سوی خداوند فرستاده شده به مردم برسان و اگر پيام الهی  را مردم نرسانی رسالت خود را تکميل نکرده اي ، خداوند تو را از شر مردم حفظ مي کند". مردم مي پرسيدند آن چه چيزی است که کامل کننده دين است و بی آن ، دين حق کامل نيست ؟ آن آخرين اقدام پيامبر (ص ) است برای تعيين خط وصايت و امامت . پيامبر (ص ) بايد - به امر خدا - تکليف مردم را پس از خود معين کند. در زير آفتاب سوزان و در روی رملها و شنهای داغ بيابان ، ضمن خطبه بلندي ، پيامبر (ص )، حضرت علی (ع ) را، به عنوان "ولي " و "جانشين " خود، به مردم معرفی  فرمود، و به ويژه اين جمله را - که محدثان شيعه و سنی همه نقل کرده اند - گفت : من کنت مولاه فعلی مولاه ... مردم در آن روز که هجدهم ماه ذيحجه بود، با حضرت علی (ع ) بيعت کردند. دو ماه و چند روز بعد، در اواخر صفر سال يازدهم هجري ، پيغمبر اکرم (ص ) در مدينه چشم از جهان فروبست و در جوار مسجدی که خود ساخته بود مدفون شد. اين قبر منور، امروز زيارتگاه نزديک به يک ميليارد مردم مسلمان جهان است .

قرآن و عترت
حديثی از پيامبر گرانقدر اسلام (ص ) نقل شده است بدين صورت : "انی تارک فيکم الثقلين ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا: کتاب الله و عترتی  اهل بيتي ". يعني : من در ميان شما دو چيز گرانبها مي گذارم ، تا از آن دو پيروی نماييد، هرگز گمراه نمي شويد. اين دو چيز گرانبها عبارتند از: کتاب خدا (قرآن ) و عترتم (اهل بيت من ).

قرآن
قرآن شامل آياتی است که در مدت 23سال بتدريج بر حضرت محمد (ص ) نازل شده است . قرآن شامل 114سوره کوتاه و بلند و نزديک 6400آيه است . همه سوره های  قرآن با (بسم الله الرحمن الرحيم ) آغاز مي شود، جز سوره "برائة " يا "توبه ". تنظيم آيات قرآن بر مبنايی است که شخص پيامبر اکرم (ص ) دستور فرموده است . سوره هايی که در مکه نازل شده "مکي " و آنها که در مدينه نازل شده است "مدني " ناميده مي شود. هر سوره ، نامی دارد که آن نام ، در متن سوره آمده است ، مانند: نحل ، بقره ، علق و... به محض اين که يک سوره يا يک آيه يا چند آيه بر پيغمبر (ص ) نازل مي شد افراد مورد اعتمادی که به آنها "نويسندگان وحي " می گفتند، آيات را مي نوشتند. معروفترين آنها عبارتند از: علی بن ابيطالب (ع ) - عبد الله بن مسعود - زيد بن ثابت - معاذ بن جبل - ابی بن کعب و...، امتياز قرآن بر ديگر کتابهای آسمانی اينست که ، در قرآن کوچکترين تحريف و تغييری وارد نشده است . قرآن معجزه باقيه و هميشگی پيامبر اکرم (ص ) است . در چند جای قرآن بصراحت آمده است که اگر در قرآن شک و ترديد داريد چند سوره ، حتی يک سوره کوچک که سه آيه است ، مانند آن را بياورند که هرگز دشمنان اسلام به چنين کاری توفيق نيافته و نخواهند يافت . قرآن فقط از جهت لفظ و فصاحت و شيوايی معجزه نيست ، بلکه از جهت معنی و دارا بودن احکام و نظامات استوار و قوانين ابدی  نيز معجزه است - هر چه علم بشر پيشرفت کند و پرده از اسرار جهان برگرفته شود، رمز جاودانی اسلام و قرآن روشنتر خواهد شد - قرآن تاکنون به بيش از صد زبان دنيا و به فارسی و انگليسی و فرانسوي ، چندين بار ترجمه شده است . در قرآن بيش از همه چيز، به پرستش خدای  واحد و صفات جلال و جمال خداوند و عظمت دستگاه آفرينش و سير در آفاق و عوالم طبيعی و مطالعه در احوال گذشتگان و قوانين و احکام عبادي ، اجتماعی و قضائی و روز رستاخيز و سرگذشت انبيا بزرگ الهی و پند گرفتن از زندگانی اقوام گذشته توجه داده شده است . برای اينکه بتوانيم به لطف ظاهر و باطن عميق قرآن پی ببريم بايد - در درجه اول - با زبان فصيح و بليغ قرآن آشنا شويم . قرآن راهنمايی  است راستگو، پايدار و خيرخواه .

عترت يا اهل بيت
همان علی (ع ) و فرزندان پاک گوهرش و نيز فاطمه زهرا (س ) دختر بسيار عزيز و فداکار پيامبر اکرم (ص ) است که از طرف پدر بزرگوار خود به (ام ابيها) يعنی  مادر پدرش ملقب گرديد. علی (ع ) وصی و جانشين و امامی است که بارها پيامبر (ص ) او را جانشين خود و در حکم هارون نسبت به موسی (ع ) معرفی  مي فرمود و فرزندانی که از صلب علی (ع ) و بطن پاک فاطمه زهرا (س ) به وجود آمدند و آخر آنها به حضرت مهدی موعود (عج ) ختم مي شود همه معصوم و از رجس و گناه بدورند. اولاد ديگر از اين شجره طيبه نيز بسيارند و در همه جا و همه وقت منشا خير و برکت و فضل و فضيلت بوده و هستند.

زنان پيامبر ( ص )
پيامبر اکرم (ص ) در طول عمر نه زن داشته است و اين امر زاييده اوضاع و احوال جامعه آن روز و موقعيت شخصی آن حضرت بوده است . پيش از اسلام تعدد زوجات به نحو گسترده و نامحدودی در ميان اقوام مختلف رواج داشته است . بعدها اسلام تا چهار زن را اجازه داد، آن هم به شرطبرقراری عدالت بين آنان . مي دانيم که پيامبر (ص ) تا 25سالگی زن نگرفت و در 25سالگی با خديجه (س ) که 15سال از پيامبر (ص ) بزرگتر بود ازدواج کرد و در حدود 25سال تنها با خديجه بود. پس از فوت خديجه (س ) با زن بيوه ديگری  به نام سوده ازدواج کرد. سپس با عايشه ازدواج فرمود. زنان ديگری که پيغمبر (ص ) گرفت ، به غير از سوده ، همه بعد از عايشه بودند و همه اينها بيوه زن و بزرگسال بودند. پيامبر حق و عدالت و نوبت را درباره آنها کاملا رعايت مي فرمود و با همه به مهربانی رفتار مي کرد. زنانی که پيغمبر اکرم (ص ) مي گرفت ، يا از بيوه زنانی بودند بی سرپرست که شوهرشان در جنگ شهيد شده بودند، يا از اسيران جنگی  بودند که در خانه پيغمبر (ص ) با نهايت احترام زندگی مي کردند. ازدواجهای پيغمبر (ص ) عموما و بخصوص در ده سال آخر عمر، جنبه اجتماعی و تحبيب قلوب داشته است و خويشاوندی با قبيله ها برای پيوند داشتن با کسانی که مسلمان شدن آنها موجب تقويت اسلام و مسلمين بوده است . برخلاف آنچه برخی از دشمنان اسلام يا مستشرقين خارجی گفته اند، به هيچ وجه نظر پيامبر (ص )، مسائل جنسی و لذت جويی نبوده است - بخصوص که پيامبر اکرم (ص ) بنابر آنچه در قرآن آمده است ، يک ثلث و گاهی دو ثلث از شب را به عبادت و تلاوت قرآن مي گذراند - و روزها نيز در مسائل اجتماعی و جنگها اشتغالات فراوان داشته است ، و اين ازدواجها در سن جوانی نبوده است .

رفتار و خلق و خوی پيامبر ( ص )
خداوند در حق رسول مکرمش محمد بن عبد الله (ص ) مي فرمايد: "انک لعلی خلق عظيم . براستی که بر خلق عظيمی هستي " (سوره قلم آيه 4) بنده ناتوانی چه مي تواند در حق پيامبری که سراپا فضيلت و رحمت و منبع خير و نيکی و بزرگواری است بگويد؟ آنچه مي گويم قطره ای است از دريا. خوی پيامبر (ص ) و رفتار آن بزرگوار و کردار آن حضرت ، سرمشق مسلمين و بلکه نمونه عالی همه انسانها است و در حقيقت تجسم اسلام . پيغمبر (ص ) به همه مسلمانان با چشم برادری و با نهايت مهر و محبت رفتار مي کرد. آن چنان ساده و بی پيرايه لباس مي پوشيد و بر روی زمين مي نشست و در حلقه ياران قرار مي گرفت که اگر ناشناسی وارد مي شد، نمي دانست پيغمبر (ص ) کدام است . در عين سادگي ، به نظافت لباس و بدن خيلی اهميت مي داد. وضوی پيامبر (ص ) هميشه با مسواک کردن دندانها همراه بود. از استعمال عطر دريغ نمي فرمود. هميشه با پير و جوان مؤدب بود. هميشه در سلام کردن پيش دستی مي کرد. تبسم نمکينی  هميشه بر لبانش بود، ولی  از بلند خنديدن پرهيز داشت . به عيادت بيماران و تشيع جنازه مسلمانان زياد مي رفت . مهمان نواز بود. يتيمان و درماندگان را مورد لطف خاص قرار مي داد. دست مهر بر سر يتيمان مي کشيد. از خوابيدن روی بستر نرم پرهيز داشت و مي فرمود: "من در دنيا همچون سواری  هستم که ساعتی زير سايه درختی استراحت کند و سپس کوچ کند". با همه مهر و نرمی که با زيردستان داشت در برابر دشمنان و منافقان بسيار شدت عمل نشان مي داد. در جنگها هرگز هراسی به دل راه نمي داد و از همه مسلمانان در جنگ به دشمن نزديکتر بود. از دشمنان سرسخت مانند کفار قريش در فتح مکه عفو فرمود و آنها هم مجذوب اخلاق پيامبر (ص ) شدند و دسته دسته به اسلام روی آوردند. از زر و زيور دنيا دوری مي کرد. اموال عمومی را هرچه زودتر بين مردم تقسيم مي کرد و با آن که فرمانروا و پيامبر خدا بود، هرگز سهمی بيش از ديگران برای خود برنمي داشت . براستی آن وجود مقدس مظهر و نمونه و سرمشق برای همگان بود.

 

برای کسب اطلاعات بیشتر  اینجا کلیک کنید.

منبع مطلب : سایت فرهنگی تبیان

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 32
  • بازدید ماه : 31
  • بازدید سال : 122
  • بازدید کلی : 2,007
  • کدهای اختصاصی